به گزارش «ایام»، به مناسبت میلاد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مراسمی در حسینیه هنر مشهد توسط هیات لبیک برگزار گردید. متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین محمد الهی خراسانی، محقق و مدرس حوزه علمیه را در ادامه میخوانید:
«یا أیُّها النَّبی إنّا أرسلناکَ شاهِداً و مُبَشِّراٌ و نَذیراٌ و داعِیاٌ إلی اللهِ بإذنهِ و سِراجاً مُنیراً»
بحث ما با موضوع «پیامبری که نمیشناسیم» آغاز شد و در جلسهی گذشته به هتک حرمتی که اخیراً به وجود مبارک پیامبر صلیاللهعلیهوآله صورت پذیرفت اشاره کردیم که متأسّفانه از طرف کشورهای اروپایی محکوم نشد و بلکه حمایت هم شد؛ هرچند که در روزهای گذشته در برابر این موجِ اعتراض و کمپین تحریم کالاهای فرانسوی به نوعی عقبنشینی کردند. البته این هتک حرمت برای اولین بار نبود که صورت گرفت. قطعا سران کشورهای غربی متوجّه این اهانتها و جسارتها هستند و میدانند امّت اسلامی در برابر این هتک حرمتها موضع خواهد گرفت و این موضع برای آنها هزینه در بر خواهد داشت. سوال اینجاست چرا آنها با آنکه میدانند این هتک حرمتها برای آنها هزینه دارد، باز هم آن را تکرار میکنند؟
جواب این سوال در شخصیت نورانی پیامبر نهفته است. ایشان تنها یک شخصیّت مورد احترام و تکریم نیست. این شخصیّت یک شخصیّت الهام بخش و الگو برای مسلمانان در سرتاسر جهان است. قرآن میفرماید «و لَقَد کان لکُم فی رَسولِ اللهِ أسوَهٌ حَسنهٌ»؛ پیامبر برای شما بهترین الگوست. الگوی زیست انسانی در حوزههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، انسانی، تعامل با خانواده، تعامل با دوستان، تعامل با دشمنان در عرصههای مادی، و عرصههای معنوی و اخلاقی. در همهی حوزهها، پیامبر یک شخصیّت جامع است و الهام بخش و الگوست و همین مایهی نگرانی غرب است.
ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر پیامبر الگوی اخلاقی و معنوی جامعهی اسلامی باشد، نباید به خاطر این جنبه مورد هجمه واقع بشود. زمانی که پیامبر دعوتش را آغاز کرد، اگر سران قریش و مشرکین گمان میکردند پیامبر شخصیّتیست که صرفاً الگوی اخلاقی و معنوی مردم خواهد شد، قائدتاً نمیبایست در برابر او تا این حدّ موضع بگیرند و اینقدر با او دشمنی کنند، یارانش را تحت فشار قرار بدهند، سختترین شکنجهها را بر یارانش روا بدارند، محاصرهی همهجانبهی شعب ابیطالب را بر او و یارانش تحمیل کنند. حتی بعد از هجرت، او را رها نکنند و جنگهای پی در پی را بر او تحمیل کنند. واقعاً کسی که صرفاً دعوت به اخلاق میکند، چه خطری دارد برای مستکبران؟ آنچه که موجب شد مستکبران احساس خطر بکنند؛ هم آن روز و هم تا امروز، بر میگردد به مهمترین ویژگی پیامبر که عبارت بود از: عبودیّت و بندگی خدا. عبودیّت و بندگی خدا به چه معناست؟ اجازه بدهید مقداری این عبودیّت را تشریح کنیم.
ما گاهی تصوّرمان از عبودیّت و بندگی خدا، همان عبادت بیخطر برای مسکبرین است. عبادتی که میتواند در کنج اتاق یا درون محراب صورت بگیرد و هیچ خطری هم برای مستکبرین نداشته باشد. فردی عبادتش را بکند و معنویّتش را داشته باشد، ولی در عرصهی اجتماعی، خودش را بسپارد به ارادههای دیگری که میخواهند زندگی اجتماعی او را اداره کنند. خودش را تحت سلطهی آنها قرار بدهد. عبودیّتی برای مستکبرین مشکلساز است که بخواهد بندگی و عبودیّت را به سایر عرصهها سرایت بدهد. این خداپرستی، خداپرستییی است که امتداد دارد و امتداد آن همهی عرصههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را دربر میگیرد. به این معنا که تنها چیزی که در وجود این فرد مؤثّر است، ارادهی خداست و تنها دغدغهی او، اطاعت از خدا و بندگی خداست. هیچ چیز دیگری بر او مؤثّر نیست. این آن چیزی است که مشرکان از آن هراس داشتند و میدانستند که نمیشود با آن کنار آمد. این پیامبریست که از هیچ چیز و هیچ کس جز خدا حساب نمیبرد. به هیچ چیز و هیچ کس امید ندارد و دل نمیبندد جز به خدا. خب این شخصیّت دیگر قابل معامله نیست. وبه این راحتی نمیشود با او کنار آمد و سرش را بند کرد. او اهل مماشات نیست، چون تنها چیزی که برای او مهم است اطاعت خداست. مشرکان چه زمانی از وجود پیامبر احساس خطر کردند؟ وقتی که دیدند بزرگترین وعدهها (تطمیع) و بزرگترین تهدیدهایشان در او اثری ندارد. آمدند به جناب ابوطالب گفتند به محمد بگو ما اهل معامله هستیم، حاضریم بهترین امکانات را در اختیارش بگذاریم! پیامبر چه پاسخی داد؟ فرمود آن جمله معروف را که: اگر خورشید را در یک دستم و ماه را در دست دیگرم قرار دهید، دست از دعوت آسمانیام بر نخواهم داشت. بالاترین امکانات را هم به او وعده بدهید، اگر احساس بکند با بندگی خدا در تعارض است کوتاه نمیآید.
به تعبیر قرآن: «لا یَخافُون لومَه لاِئِمٍ»؛ اصلا ترسی ندارد که دیگران دربارهی او چه میخواهند بگویند؟ این روحیه است که مشرکین را ازروز اول بعثت پیامبر نگران کرده بود تا امروز مستکبرین را.از این پیامبر است که میترسند. پیامبری که میخواهد عبودیّت و بندگی خدا را در همهی عرصههای زندگی تسرّی بدهد. و پیروان او هم قرار است چنین افرادی باشند و بشوند. لذا عرض شد که مستکبرین از الهام بخشی اوست که در هراسند. اگر پیغمبر واقعاً الگوی مسلمانان و غیر مسلمانان بشود، همهی معادلات مسکبرین به هم خواهد ریخت. پیروِ واقعی پیامبر هر جا احساس کند که تحت ارادهی کسی غیر از خدا قرار گرفته است، نه تنها نمیپذیرد بلکه در مقابلش میایستد، چون او دنبال تحقّق عبودیّت و توحید است. او راضی نمیشود به عبادتی که تنها یک تجربهی فردی و معنویست!
متأسّفانه طیفی از جریان روشنفکریِ بیمار ما میخواهد چه تصویری را از پیامبر ارائه بدهد؟ تصویر یک تجربهی معنوی فردی و شخصی! یک رابطهی فردی! دیگر قرار نیست جریانِ خداشناسی در دیگر حوزهها ادامه داشته باشد. سکولاریسم معنای دقیقش جدایی دین از سیاست نیست، بلکه دینزدایی از سایر عرصههای اجتماعی است، که گاهی با تعبیر “قدسی زدایی” ارائه میشود. میگویند: تو اگر میخواهی عبادت کنی، عبادتت را داشته باش ولی به حوزههای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی عبادت و معنویّتت را داخل نکن. اینها را بسپار به علم بشری. معادلش در زبان عربی میشود: العلمانیه. یعنی علم سالاری. میگوید خداگرایی در عرصهی سیاسی دیگر چه معنایی دارد؟ خداپرستی در حوزهی فرهنگ و اقتصاد و تربیت چه صیغهایست؟
اتّفاقاً پیامبر آمده است تا بگوید این خداپرستی را باید در تمام ابعاد زندگیتان امتداد بدهید. در حوزهی خانوادگی، زندگیتان باید رنگ معنویّت و عبودیّت داشته باشد. در حوزهی فرهنگی و سیاسیتان باید معنویّت و خداباوری محور باشد. این سبک زندگی، عرصه را بر مستکبرین تنگ میکند. پیامبر آمده تا خدا را محورِهمهی مناسبات قرار بدهد و مستکبرین همین را تحمّل نمیکنند.
ببینیم چقدر تفاوت است بین پیامبری که ما دوستش داریم و پیامبری که مستکبرین ازوجودش احساس خطر میکنند؟! پیامبری که معمولا ما میشناسیم، خطری برای کافران ندارد!
بُعد عبودیّت و بندگی خدا، مهمترین ویژگی پیامبر است که این ویژگی در همهی امور او جاری و ساری است. با این نگاه شما اولین سورههایی را که بر پیامبر نازل شده است را دوباره بررسی کنید. سیر نزول سورههای قرآن، یک سیر معنادار است. این سورهها غالباً از خودسازی پیامبر (رهبر سازی) شروع میشود، بَعد منجر میشود به فرد سازی و نیرو سازی، بعد منجر میشود به جریانسازی و بعد هم جامعهسازی. بیشتر سورههای مدنی، ناظر به جامعهسازی اند. احکام در سورههای مدنی مطرح میشوند؛ احکام سیاست، تجارت، خانواده و… . در حالیکه در سورههای مکّی، بیشتر مسائل اعتقادی و توحیدی و معاد و… مطرح میشوند. نخستین سورهها دارد روی خود پیامبر کار میکند. مخاطب اصلیاش شخص پیامبر است و تأکید میکند بر عنصر عبودیّت و بندگی خدا. وقتی میخواهیم در نماز به پیامبر ابراز ارادت کنیم، میگوییم: أشهد أنَّ محمّداً عبدُه و رَسولُه. یعنی مهمترین ویژگی پیامبر را عبد خدا بودن بیان میکنیم. پیامبر ما اول عبد خدا بود و بعد رسول خدا. عبودیت و بندگیای که در یک معنویّت فردی خلاصه نمیشود و به همهی حوزهها سرایت میکند.
اولین آیات سورهی مبارکهی علق: «إقرَأ بإسمِ رَبِّکَ الَّذی خَلق… إقرَا و رَبُّکَ الأکرم… کَلّا إنَّ الإنسانَ لیَطغی أن رَآهُ استَغنی. إنَّ إلی رَبِّک الرُّجعی.» و در ادامه میفرماید: «أ رأیتَ الَّذی یَنهی عَبداً إذا صَلّی»؛ آیا ندیدی کسی را که نهی میکند بندهای را که نماز میخواند؟ اولین جدال را انگار همین نماز پیامبر ایجاد کرد. اگر این نماز فقط یک عبادت شخصی بود که در مقابلش موضع نمیگرفتند و نهی نمیکردند. مشرکین خوب میدانستند که این نماز، موجودیّت اینها را به چالش خواهد کشید. یک نمازیست که بنیان بَرکن و بت شکن است. و در ادامهی سورهی علق خداوند به پیامبر میفرماید: تو نمازت را بخوان، عبادتت را بکن و فقط به تکلیفت در برابر خدا عمل کن.
سورههای بعدی را هم ببینید. مثلا در سورهی مبارکهی مزمّل، از همان اول صحبت از تهجّد و شب زندهداری است. ای جامه به خود پیچیده! «یا أیُّها المُزَّمِّل!» اکثر شب را به عبادت و تهجّد سپری کن. «وَ رَتِّل القُرآنَ تَرتیلاً»؛ قرآن را با توجه و تدبّر تلاوت کن. چرا؟ «إنّا سَنُلقی عَلیک قَولاً ثَقیلاً»؛ ما قولی سنگین را به تو القاء میخواهیم بکنیم. شب زندهداری و عبادت شبانهات قرار است به تو ظرفیّت و توانی بدهد که بتوانی این بارِ رسالت را به دوش بکشی. این شب زندهداری برای تجربهی یک احساس خوب معنوی نیست! نه برای این است که صرفاً حسّ خوبی پیدا بکنی، برای این است که تو را آماده کند برای برداشتن بار رسالت، بتوانی از عهدهی آن برآیی. لذا پیامبر و یاران او میشوند زاهدان و سالکان شب و شیران روز.
قدرتشان را دارند با همین شب زندهداریها پیدا میکنند. شب زندهداریها دارد به اینها نیرویی میدهد که میتوانند در برابر دشمنیها بایستند. خدا پیامبرش را اینگونه میسازد. «یا أیُّها المُدَّثِّر قُم فَأنذِر»؛ بپا خیز و انذار کن! «وَ رَبِّک فَکَبِّر». محور اصلی این انذار چیست؟ اینکه خدایت را بزرگ بشمار. چرا نگفت فَکَبِّر ربَّک؟ تقدیم ربّک در اینجا معنیاش چیست؟ حصر! یعنی فقط و فقط خدایت را بزرگ بشمار. برو انذار کن و فقط خدایت را بزرگ بشمار. از هیچ کس جز خدایت نترس. سورهی حمد را ببینید. نخستین سورهی کاملیست که بر پیامبر نازل شده. سورهی حمد مناجات با خداست. ستایش و نیایش پروردگار است. اول و اصل قصّهی رسالت، خدایی است که ربّ العالمین و صاحب اختیار عالم اوست. فقط ترا عبادت میکنیم. یعنی فقط در برابر تو سر خم میکنیم، نه در برابر دیگران. این چیزی است که مشرکان را نگران میکرد و مستکبران را دچار هراس میکند. دعای هر روز این پیامبر و پیروانش چیست؟ «إهدِنا الصِّراطَ المُستقیمَ»؛ ما را در راه درست راهنمایی کن. و خود قرآن این صراط مستقیم را توصیف میکند: «أن أُعبُدونی هذا صِراطٌ مُستقیمٌ»؛ عبودیّت و بندگی پروردگار. دعای هر روز ما باید این باشد که خدایا توفیق بده فقط بندهی تو باشیم. عبد تو باشیم نه اسیر این و آن.
این عبودیّت پیامبر است که مستکبرین را نگران میکند. چون او و یارانش فقط در برابر خدا سر خم میکنند. عبودیّت و بندگییی که در سراسر جنبههای زندگی امتداد دارد. «محمَّدٌ رسُولُ اللهِ و الَّذینَ مَعه أشِدّاءُ عَلی الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعاً سُجّداً یَبتَغُونَ فَضلاً مِنَ اللهِ و رِضواناً» چه ارتباطی بین این اوصاف وجود دارد؟ اشداء علی الکفار در حوزهی جنگ و سیاست معنا پیدا میکند؛ چون بحث مقابله با دشمنان است. ادامهی این اشداء علی الکفار، میشود: تَراهم رُکَّعاً سُجّداً… چگونه میشود که بعد از توصیف ویژگیهای سیاسی و جنگیِ همراهان پیامبر، میگوید اینها اهل سجده و رکوعاند؟ آیا این معنا به ذهن متبادر نمیشود که همان رکوع و سجود اینهاست که اینها را در برابر دشمنان شدید و نفوذناپذیر میکند؟ همین رکوع و سجود اینهاست که اینها را موجوداتی سرسخت و نفوذ ناپذیر در برابر کفّار و مشرکین کرده است؟ اینها دنبال رضوان الهیاند. اینکه خدا از اینها راضی باشد برایشان مهم است: «یَبتغُونَ فَضلاً مِنَ اللهِ و رِضواناً». «سیماهُم فی وُجوهِهم مِن أثَرِ السُّجود»: خصوصیّت دیگر یاران پیامبر این بود که اثر سجود در چهرههایشان نمایان بود. بعضی تفسیر این عبارت را گفتهاند که یعنی عبادت و بندگی خدا نشانه و ویژگیای است که در تمام وجود این یاران پیامبر خودش را نشان میدهد. خودشان را واقعا فقط عبد خدا میدانند. واقعا چنین کسانی خیلی خطرناکند. نمیشود با شهوترانی و وعدهی شُهرت و پُست و مقام این پیروان راستین را سرگرم و دلخوش کرد.
سران غرب از این میترسند.
دیدگاهتان را بنویسید