روایت‌های شفاهی از پشتیبانی جبهه با همت جهاد فارس

۹۹/۰۶/۲۹، ۲:۴۰ ب٫ظ

فرماندار وقت آبادان: بعد از سقوط خرمشهر، اولین‌ کاری‌ که‌ بچّه‌های جهاد فارس در منطقه‌ آبادان‌ انجام ‌دادند، راه‌اندازی‌ آشپزخانه‌ بود. در شرایط‌ سخت‌ محاصره‌ آبادان‌ و عدم‌ دسترسی‌ به‌ امکانات‌،‌ کار بسیار بزرگی‌ بود. کار آشپزخانه‌ به‌ جایی‌ رسید که‌ غذای‌ شش هزار نیروی‌ مدافع‌ آبادان‌ را در سه‌ نوبت‌ صبح‌ و ظهر و شب‌ تامین‌ می‌کرد.

به گزارش «ایام»، متن پیش‌رو خرده‌روایت‌هایی از خاطرات نیروهای جهاد فارس درباره‌ی خدمات آشپزخانه جهاد فارس در خرمشهر و آبادان برای پشتیبانی نیروهای مردمی خط مقدم است که به مناسبت فرارسیدن هفته گرامی‌داشت هشت سال دفاع مقدس، برای اولین بار منتشر می‌شود:

روایت‌های شفاهی از پشتیبانی جبهه با همت جهاد فارس
اعزام نیرو همراه با تجهیزات رزمی به خرمشهر

محسن دباغ­‌منش: با شروع‌ جنگ‌‌، جهاد سازندگی‌ فارس گروهی از نیروهای داوطلب جهاد را همراه با تجهیزات‌ رزمی‌ به‌ منطقه‌ خرمشهر اعزام‌ کرد. من‌ هم با این‌ گروه‌ بودم‌. تعداد اندکی‌ از افراد با کار رزمی‌ آشنا بودند، بقیه‌ حتی‌ سربازی‌ هم نرفته‌ بودند. سرپرست‌ گروه‌، مهندس‌ نجابت‌ بود.
حدود بیست‌ و پنج‌ روز از جنگ‌ گذشته‌ بود که‌ وارد خرمشهر شدیم‌. ما را به‌ دو گروه تقسیم‌ کردند؛ گروه اوّل‌ با اسکان در مسجد امام صادق (ع) معروف به مسجد شیخ‌ شبیر، مسئولیّت‌ کارهای‌ تدارکاتی‌ و پشتیبانی‌ را بر عهده‌ گرفتند، گروه دوم‌ با اسکان در مسجد سید عدنان‌ برای نیروها غذا می‌­پختند.‌ آقای‌ ابوالاحراری سرآشپز آنجا بود. او فوق‌ لیسانس‌ الکترونیک‌ را از دانشگاهی آمریکایی گرفته بود.

آقای معلمی: آشپزخانه­‌ی جهاد در مسجد عدنان‌، غذای‌ افراد درون‌ شهر را تأمین‌ می‌کرد. در ابتدا‌ هشت‌ نفر بودیم‌ که‌ مواد اولیه­‌ی آشپزخانه را تهیه می‌­کردیم و در پخت غذا هم کمک می‌­کردیم.

راه­‌اندازی با کمترین امکانات

سیدجواد میرشفیعیان: حدود بیست روز از راه‌اندازی آشپزخانه­‌ی جهاد می‌گذشت که خرمشهر سقوط کرد. جهاد فارس‌ هم ستاد خود را با مدیریت آقای‌ جزائری‌ و آقای‌ ربّانی‌، در مدرسه‌ای‌ در آبادان‌ تشکیل‌ داد و بسیاری‌ از نیروهای‌ مردمی‌ را دور هم‌ جمع‌ کرد.
آنجا جهاد فارس تصمیم گرفت در هتل کاروانسرای آبادان، مجدداً آشپزخانه­‌ای راه‌­اندازی کند تا دوباره رساندن‌ غذا به‌ نیروهای‌ مردمی‌ و رزمنده­‌ها‌‌ را بر عهده بگیرد.
به یاد دارم روزهای‌ اول،‌ قند و چای‌ بود، ولی‌ قوری نداشتیم که چای درست‌ کنیم. یکی از آشپزها وقتی‌ قابلمه‌­ی غذا خالی می‌­شد، سریع قابلمه را‌ می‌شست‌ و می‌گذاشت‌ سر اجاق‌. در همان قابلمه، آب‌ جوش‌ می‌آورد و چای‌ درست می‌­کرد. چای را با ملاقه‌ می‌­ریخت در همان‌ کاسه‌هایی که ‌به‌ ما غذا ‌داده بود. ما هم همانطور چای را می‌خوردیم. امکانات‌ در این‌ حد بود.

تامین غذای شش هزار نیرو

غلامرضا جعفری (فرماندار آبادان): بعد از سقوط خرمشهر، اولین‌ کاری‌ که‌ بچّه‌های‌ جهاد فارس‌ در منطقه‌ آبادان‌ انجام ‌دادند، راه‌اندازی‌ آشپزخانه‌ بود. در شرایط‌ سخت‌ محاصره‌ آبادان‌ و عدم‌ دسترسی‌ به‌ امکانات‌،‌ کار بسیار بزرگی‌ بود که‌ در آن‌ زمان‌ جهاد فارس‌ انجامش داد. کار آشپزخانه‌ به‌ جایی‌ رسید که‌ غذای‌ شش هزار نیروی‌ مدافع‌ آبادان‌ را در سه‌ نوبت‌ صبح‌ و ظهر و شب‌ تامین‌ می‌کرد.

شهادت نیروهای کمکی در آشپزخانه جهاد

محسن لاله پرور: با سقوط خرمشهر، جهاد فارس آشپزخانه‌­ای در هتل کاروانسرا در جاده آبادان – خرمشهر راه ‏انداخت. مسئولیت آشپزخانه با مهندس ابوالاحراری بود. چند زن آبادانى و خرمشهرى همراه با خانواده در آشپزخانه کمک می‌­کردند. این آشپزخانه نقش زیادی در کمک‌رسانى داشت. بهمن ماه بود که بر اثر اصابت خمپاره به آشپزخانه، یکی از خانم‌­ها شهید و چند نفر مجروح شدند.

محسن دباغ­‌منش: خمپاره­‌ای که به سمت آشپزخانه­‌ی جهاد در هتل‌ کاروانسرا شلیک شد، وسط‌ یکی‌ از دیگ‌ها خورد و چند نفر شهید و مجروح شدند. ‌ما شروع کردیم به شعار دادن و مرگ‌ بر صدام گفتن.‌ تعدادی از طرفداران سازمان خلق عرب، آنجا بودند. اعتراض­‌کنان به ما گفتند: مرگ‌ بر خودتان! آقای‌ ابوالاحراری با آن هیکل درشتی که داشت‌، بیل به دست، دنبال‌ آنها کرد.

وضعیت تأمین مواد اولیه آشپزخانه

سید محمود دوکوهکی: محل‌ استقرار جهاد فارس‌ در آبادان،‌ کودکستان محبوبه‌ بود.‌ جهاد فارس‌ ‌آشپزخانه­‌ای‌ در هتل آبادان داشت‌ که‌ غذای‌ رزمندگان‌ را تهیه می‌­کرد. من به عنوان نیروی جهادی به مقر جهاد در آبادان رفتم. آقای‌ جزایری‌ گفت: «یک‌ نفر می‌خواهم‌ که با‌ آشپزخانه‌ همکاری کند». تنها آشپزخانه‌ موجود در آبادان‌ متعلق به جهاد فارس بود. آقای‌ ابوالاحراری مسئول‌ اصلی ‌آشپزخانه‌ بود.
به‌ عنوان نیروی‌ تدارکات، ‌ماشینی‌ به‌ من دادند تا‌ لوازم مورد نیاز را از انبارهای‌ آبادان‌ به آشپزخانه انتقال بدهم. آبادان‌ محاصره‌ بود و کالایی وارد نمی‌شد، اما در انبارها و سردخانه‌­های شهر، مواد غذایی وجود داشت. در بعضی مغازه‌ها هم ‌جنس بود، اما صاحب‌ مغازه‌ها از شهر رفته بودند. لیست‌ اجناس را بر می‌داشتیم‌ و به‌ فرماندار وقت آبادان‌؛ آقای جعفری می‌­دادیم‌. ایشان هم اجازه می‌­دادند وسایل مورد نیاز آشپزخانه را برداریم.‌

درب آشپزخانه جهاد به روی همه باز بود

سید محمود دوکوهکی: حدود پانزده نفر از خواهران‌ با جهاد فارس‌ همکاری داشتند. گاهی برنج و نخود پاک‌ می‌کردند. مردم‌ بومی هم در پخت غذا کمک می­‌کردند.
روزانه حدود بیست و پنج دیگِ غذا بار می‌­گذاشتیم؛ برای دو سه هزار نفر. آقای‌ ‌ابوالحراری‌، یک بیل به من می‌داد، یک‌ بیل‌ هم خودش بر می‌­داشت‌. هرکس‌ می‌آمد می‌پرسید: چند نفر هستید؟ مثلا می‌گفت‌: پنجاه نفر. غذا را با بیل برایش می‌­ریختیم و می‌­رفت. فرقی نمی‌­کرد نیروی جهاد است یا سپاه یا ارتش یا بسیج، به همه غذا می‌­دادیم. حتی مردم‌ عادی‌ هم‌ می‌آمدند غذا می‌گرفتند.
البته ارتش آشپزخانه­‌ای‌ همراه با تدارکات‌ خاص برای نیروهای خودش داشت. اما از طرف ارتش با آقای‌ جزایری‌ و آقای‌ ابوالحراری‌ هماهنگ می‌­کردند که وعده ظهر را به نیروهای ارتشی غذا بدهیم.
یادم هست یک نفر از اداره‌ برق‌ خوزستان می‌آمد غذا می‌گرفت‌ برای‌ ‌کارمندان آنجا. بعضی‌ وقت­‌ها نیروهای‌ فرمانداری‌ هم می‌آمدند غذا می‌گرفتند‌.

چرا بی‌خبر رفتی؟!

سید محمود دوکوهکی: برای پخت غذا، سوخت نداشتیم‌. از صندوقِ چوبیِ گلوله‌­ و خمپاره­‌ها به جای هیزم استفاده می‌­کردیم. آن موقع آشنایی‌ چندانی با منطقه نداشتم. یک روز برای جمع کردن صندوق رفتم سمت جاده­‌ی خرمشهر. روحم خبر نداشت که آن طرف رودخانه، عراقی‌ها هستند. ‌مشغول‌ چوب‌ جمع‌ کردن بودم که‌ شروع‌ کردند به‌ تیراندازی‌ و خمپاره‌ زدن‌. به محض اینکه خواستم فرار کنم‌، سربازی‌ داد ­زد: بیا این‌ طرف.‌ دویدم سمتش که خمپاره‌ زدند و کمرم پر از ترکش‌های‌ ریز شد.
سربازی که نجاتم داد، اهل قوچان‌ بود. فرمانده‌ قوچانی‌ها‌، سر من داد می‌زد که‌ چرا بدون‌ اجازه‌ رفتی آنجا؟ گفتم‌: راه را بلد نبودم‌ و نمی‌­دانستم این منطقه خطرناک است.
خبر به‌ آقای‌ جزایری‌ رسید. آقای جزایری گفت‌: چرا بی­‌خبر رفتی؟ چرا هماهنگ نکردی‌؟ گفتم‌: والله رفتم‌ چوب‌ جمع ‌کنم‌‌، دیدم‌ آنجا صندوق‌ زیاد است‌، شروع کردم به جمع کردن.

تنظیم: زهرا قوامی‌­فر


لطفا در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارید
لینک کوتاه: https://ganjnegar.ir/12363

چاپ نوشته


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برگزیده‌ها

مصاحبه با پروفسور بویل درباره ابعاد حقوقی تسخیر سفارت آمریکا
دکترین ضرورت چیست؟
 محاکمه شهروند آمریکایی در دوران کاپیتولاسیون
محکومِ آمریکایی
 سخنرانی حجت الاسلام الهی خراسانی
پیامبری که نمی‌شناسیم
مشاهده همه


تازه‌های شبکه‌های اجتماعی