به گزارش «ایام»، علیرضا حجتی؛ روزنامهنگار حوزه روابط بین الملل و سیاست خارجی در صفحه شخصی خود در شبکههای اجتماعی یاداشتی به بهانۀ آتش سوزیهای گسترده در ایالت کالیفرنیا با عنوان «کنترل ذهن آمریکایی» منتشر کرده که طی آن به تبلیغات رسانهای در آمریکا که از آن به پروپاگاندای هوشمند در قرن۲۱ یاد میکند، اشاره و آن را با فضای رسانهای حاکم دربین جامعه ایران مقایسه میکند. متن این یادداشت را در ادامه میخوانید:
۱- تصاویر سینمایی و آخرالزمانی مربوط به پل معلق گلدن بریج در سانفرانسیسکو و آسمان قرمز رنگ حاصل از آتش سوزیهای گسترده در ایالت کالیفرنیا، سرخط اول رسانههای جهان شده، در حقیقت ایالتهای غربی آمریکا با یکی از گستردهترین و ویرانگرترین آتش سوزیهای دهههای اخیر مواجه شدهاند. از طرفی دیگر فیلمهای دیروز نشان میداد شهر تَلِنت در ایالت اورگن به کلی در آتش سوخت و خاکستر شد.

۲- همزمان در جدیدترین رسوایی برای رییس جمهور آمریکا، نواری ضبط شده از ترامپ منتشر شده که به باب وودوارد خبرنگار معروف آمریکایی گفته است که بهطور عمدی خطر شیوع ویروس کرونا را کم اهمیت جلوه داده است تا موجب وحشت عمومی نشود. این گفت و گو در ماه اپریل چند روز بعد از اعلام وضعیت فوقالعاده در آمریکا انجام گرفته و درست چند روز پیش از این گفتگو ترامپ اعلام کرده بود کرونا تحت کنترل است و حالا ۲۰۰ هزار آمریکایی جان باختهاند.

۳- کف خیابانهای آمریکا هم بیش از ۱۰۰ روز است که محل نزاع و کشت و کشتار است و حالا رسماً دو گروه از جامعه با هم درگیرند و آمارها از افزایش فروش سلاح در آمریکا خبر میدهند.
این حال و روز آمریکا در سه پرده است. اما پرسش اینجا است که شهروند آمریکایی چگونه به این اتفاقات نگاه میکند؟ و چرا در آمریکا آب از آب تکان نمیخورد؟
حتی مردم طی هفته اخیر ۳۰۰ میلیون دلار به کمپین انتخاباتی حزب دموکرات و ۲۰۰ میلیون دلار به جمهوریخواهان کمک مالی کردهاند.
پاسخ این پرسشها را باید در رسانههای آمریکا جستجو کرد. رسانه در آمریکا یک کالای مصرفی بااهمیت است که مردم برایش پول میپردازند و همین رسانهها شهروند آمریکایی را به جایی رساندهاند که وقایع این کشور را با عینک “منافع ملی” نگاه کند و از ورای هر تلخی و ناگواری «ارزشهای آمریکایی» را نادیده نگیرد.
اما در مقابل، به ایران که میرسد همه چیز وارونه میشود، اگر آسمان تهران پس از آتش سوزی سرخ رنگ میشد، بازنمایی و تفسیر رسانهای آن میشد: «یک فلاکت محض» و به دنبالش انبوهی فیلم توسط شهروندان به منوتو ارسال میشد که سالومه جان ببین ما در چه نکبتی زندگی میکنیم. یا فلان بازیگر سینما پست میگذاشت که یک روز خوش ندیدیم و آن دیگری توییت میزد که به جای مرگ بر این کشور و آن کشور گفتن، به فکر ناکارآمدی خودمون باشیم.
پروپاگاندای هوشمند در قرن ۲۱ اینگونه کار میکند که شهروند آمریکایی را به «رویای آمریکایی» توجه میدهد و در محدوده “امنیت ملی” نگه میدارد و همزمان شهروند ایرانی را به مرز «نفرت از خود» و کشورش میرساند.
دیدگاهتان را بنویسید