به گزارش «ایام»، متن پیش رو یادداشتی از دکتر جمال یزدانی است که در صفحۀ مجازی «غربزدگی» در شبکههای اجتماعی منتشر شده است. جمال یزدانی در این یادداشت انتقادی، ۸ مورد از مهارتهای وصول به مقام غربزدگی در دانشگاه را برمیشمرد. متن کامل این یادداشت را در ادامه میخوانید:
تعبیری حضرت امام دارند درباره اساتید دانشگاه که بسیار تکاندهنده است:
«و ما اگر دانشگاهمان اداره نشود، کارمان زار است! تمام مسائل به دست دانشگاه است…اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست ما برود، همه چیزمان از دستمان رفته است. یک مسئلهای است که نباید شما بنشینید که من عمل بکنم؛ و نه من هم باید بنشینم که شما تنها…جوان هستید، در مقابلشان بایستید؛ صحبت کنید؛ حرف بزنید. اشخاصی که میتوانند در آنجا بیایند حرف بزنند، بروید پیدایشان کنید بردارید بروید، دعوتشان کنید به دانشگاه. ننشینید که من تعیین کنم… (البته) حاضر به صحبت هم این قدرها نیستند اینها؛ فقط اخلال میخواهند بکنند.»
روشنفکری در ایران بیمار و وابسته متولد شد. از ابتدا هم محل رشدش را عمدتاً در دانشگاه و در قشر اساتید نشان داد. بنابراین ما با یک تاریخ بیش از صدساله مواجهیم. فرهنگ اساتید مبتنی بر این خاستگاه شکل گرفته است و نضج یافته و در تاروپود دانشگاه ایرانی ریشه دوانده است. امام در نهضت اسلامی و بعد از پیروزی آن، نسبت به پالایش و تغییر رویکرد دانشگاه تلاش پیگیر و مستمری انجام داد. تا آنجا که قریب به دوسال دانشگاه طی فرآیند انقلاب فرهنگی، تعطیل شد. فرهنگ سازمانی حاکم بر اساتید غربزده طی سده گذشته یک فرهنگ مشخص و متعین را شکل داده است که شاخصترین ویژگیهای آن شامل موارد ذیل است:
۱-تعصب (تحجر) علمی
اساتید غربزده یک تعصب علمی، بهخصوص در حوزه علوم انسانی، نسبت به نظریات ترجمهای که در دانشگاه غالب بوده و یاد گرفتهاند، دارند. مثلا وقتی شما استاد را با ابهامات منطقی بحثی که دارد مطرح میکند، مواجه میکنید، نمیتواند بربتابد. مداوماً هم سعی میکند گزاره از همان پارادایمی که آموزش دیده بیاورد. یعنی حتی تسلط بر پارادایمهای رقیب آن نظریه به لحاظ فکری ندارد.
۲- خودتحقیری مفرط
اساتید غربزده دچار خودتحقیری مفرط هستند. تحقیر همه چیز از فرهنگ عمومی گرفته تا بحثهای اجتماعی، اقتصادی و حتی فردی. کانه نوعی مازوخیسم بر فرد حاکم است؛ یعنی بهلحاظ روانی از این تحقیر شدن لذت میبرد و این منحصر در خودش هم نیست، بلکه از حیرت و تحقیر کردن بقیه هم به دنبال لذت بردن است. خودآزاری و دیگرآزاری. این امر هم کاملا روانی است.
۳- فرم زدگی
ویژگی مشترک سوم اینها فرمزدگی علمی است. شکل مقاله علمی، پژوهشی همین است و لاغیر! جزوه نعل به نعل. محتوا تا جایی که ایدئولوژیک نباشد، قابل تأمل است. ایدئولوژیک هم یعنی هر چیزی که رنگ و بوی خلاف آن چیزی که استاد یاد گرفته باشد. الگوی نگارش، روش پژوهش، الگوی حرف زدن، الگوی تدریس و… همه مقدساند. فلان کتاب بلاتشبیه مشابه قرآن، ظاهرش اهمیت دارد.
۵- علم زدگی
علم یعنی ساینس؛ علم به معنای پوزیتویستی. یعنی تنها چیزی که قابل لمس و کاملاً مادی یا ایندنیایی باشد. به این هم بسیار افتخار میکنند. هر چیزی که خارج از این چارچوب و خطکش باشد، دیگر علمی نیست، خارج از دایره علم و غیرقابل اتکاست. منابع دینی، تجربه زیسته بومی، افکار خلاق و آزاد و…هیچ کدام نباید وارد کلاس شوند. باید همه چیزت را دم در دانشگاه در بیاوری و لباس لخت علمزدگی مفتخر شوی!
۶-ترسنمایی و محافظهکاری
وقتی استاد علمزده و خودتحقیر متعصب شد، برای حفظ هژمونی فکری و رفتاریاش بر دانشگاه باید ترسنمایی کند و این ترسنمایی را به همه تزریق کند. این تزریق ترسنمایی برای حفظ منافع خودش هم هست. استاد غربزده حریص است که شیر نفت توی جیب کتش باقی بماند. حفظ قدرت بر کرسی استادی، مانند حفظ ناموسشان است. به همین دلیل به شدت میترسند که حیات خلوت اَمنشان به هم بخورد. بنابراین بهترین را ترسنمایی است اینکه مداوماً بگویی ما امنیت و آزادی حرف زدن نداریم، ما را میخواهند بیرون کنند و… این محافظهکاری فرافکنی است. تزریق ترس، از دو حال خارج نیست: یا مخاطب را منفعل و او را وادار به تسلیم فضای موجود میکند؛ دانشجوها را محافظهکار بار میآورد. اینها رسماً دیکتاتوری راه انداختهاند، رسماً فضای بسته غیرقابل نفوذ کاملاً چارچوبمند، فرمیک که اجازه نفس کشیدن به مخالف، منتقد را اصلاً نمیدهد ایجاد کردهاند. برای حفظ این امر مداوماً باید فرافکنی کنند.
۷- ترجمهزدگی و گزینشگری
وجه اشتراک این نوع اساتید تاکید بر ترجمه مفرط است. چون خودشان ترجمهای بار آمدهاند. البته بر متون دست اول هم تاکید ندارند، بلکه بر حاشیهها و شروح بر منابع اصیل اصرار میکنند. در متون ترجمهای هم دست به گزینشگری میزنند. آگاهانه و عامدانه یا ناخودآگاه، علوم انسانی کشور را جهتدهی میکنند بهنحوی که هر چه بیشتر منافع جریان آنها را تأمین کند تا حکومت فکرشان را بر دانشگاه بتوانند تداوم بدهند. کدام منابع ترجمه میتواند بهتر فکر و هویت بومی را تحقیر و تخریب کند، همان را انتخاب و ترجمه میکنند.
۸-انحصارگرایی و مطلقانگاری
انحصارگرایی در پارادایم و مکتب فکری استاد که در آن پرورش یافته ویژگی مشترک دیگر است. اولا معقتدند که ما حق نداریم، مگر اینکه خودشان خود را نقد کنند. ما فقط باید آنچه را میگویند پیاده کنیم. اصلاً رقابت را نمیتواند تحمل کند و بهدنبال سرکوب رقیب است به دلیل همین انحصارگرایی هم بهشدت کیفیت علمی افت میکند. اساتید پرورشیافته در مرکز، وقتی به پیرامون میروند چون نقاد و خلاق بارنیامدهاند بسیار انحصارگراتر هستند. صفر و صدی برخورد کردن و ندیدن طیفها در حوزه علم و به تعبیر مطلقانگاری هم ناشی از روحیه انحصارگرایی این سنخ اساتید است.
دیدگاهتان را بنویسید