سخنرانی حجت‌الاسلام نظافت در شب نهم محرم 1442

تمدن اسلامی بدون اخلاق اسلامی محال است/ شدنی نیست که همه مثل ما فکر کنند

۹۹/۰۶/۱۸، ۸:۱۸ ق٫ظ

چرا می‌خواهیم همه مثل ما فکر کنند، این شدنی نیست. وحدت حول محور مشترکات است. خدا در قرآن این‌طور می‌گوید: «تَعالَوا إِلی کلِمَهٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکم»، وقتی می‌خواهد مسیحی‌ها، یهودی‌ها و اهل کتاب را دعوت کند، می‌گوید بیایید حول محور کلمه «سواء» – آن سخنی که همه‌مان قبول داریم – اجماع کنیم. یک جاهایی هم تفاوت داریم، عیب ندارد، آن تفاوت‌ها را بگذارید برای وقتش.

به گزارش «ایام»، متن پیش رو گفتاری از حجت الاسلام محمدجواد نظافت؛ استاد حوزه علمیه مشهد و مدیر مدارس علمیّه حضرت مهدی (ع) با موضوع «مسوولیت مومنین در جامعۀ حسینی» است که در شب نهم محرم محرم ۱۴۴۲ در هیئت لبیک مشهد ایراد شده است. متن این سخنرانی را در ادامه می‌خوانید:

حق مردم بر مسئولین و حق مسئولین بر مردم

دیشب فرازهایی از خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه را برایتان خواندم که امیرالمومنین(ع) فرمودند خدا رابطۀ همه انسان‌ها را با یکدیگر دوطرفه قرار داده است، یعنی همه برگردن هم حق و نسبت به هم تکلیف دارند. فرمود با اینکه کسی از خدا طلب ندارد و خدا هم عادل است و هم قدرت بی‌نهایت بر بندگان دارد، اما در عین حال رابطۀ خود را دوطرفه قرار داده و فرموده است که اگر اطاعت بکنید، جزای شما ثوابی مضاعف است. بعد فرمود بین اقشار گوناگون اعم از زن و مرد، زن و شوهر، معلم و شاگرد،‌ همسایگان، اقوام، دوستان، بین مشاور و مستشیر، بین ناصح و مستنصح، بین امام جماعت و مأمومین و… حقوقی است و فرمود از میان همه این حقوق، بزرگ‌ترین حقی که خدا واجب کرده است که باید مردم به آن حق اهتمام داشته باشند؛ حق مردم بر مسئولین و حق مسئولین بر مردم است. اگر چنانچه این دو هرکدام وظیفه‌شان را انجام ندهند جامعه اصلاح نمی‌شود و دین خدا و ارزش‌ها ذلیل و گرفتاری‌ها زیاد می‌َشود. در ادامه امیرالمومنین(ع) می‌گویند: «اذا غلبت الرعیه والیها»، اگر رعیت بر والی غلبه کند، یعنی نافرمانی کند و به وظایف و تکالیفش عمل نکند، که بالاخره یک نوعی نافرمانی هر بخشی از اقشار جامعه دارند؛ گاهی به بهانه دینی، گاهی به بهانه کوچک شمردن، گاهی به خاطر دنیا. شما ببینید مقام معظم رهبری چه چیزی را از دستورهای راهگشا نگفته است، ولی خب عمل که نشود مشکلی حل نمی‌شود؛ برای معصومش مشکل حل نمی‌شود تا چه برسد به غیر معصوم. فرمود اگر رعیت غلبه کند بر والی،‌ «أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ» یا والی به زیر دست‌هایش اجحاف کند. اجحاف والی گاهی ناخواسته و از سر فاصله گرفتن است؛ وقتی درک نمی‌کنیم شرایط مردم را، وقتی مسوول استخر اختصاصی، ماشین اختصاصی، راه اختصاصی دارد، وقتی اصلاً بازار نمی‌رود، نمی‌تواند بفهمد از طریق قوانینی که وضع می‌کند اجحاف دارد می‌کند یا نمی‌کند. وقتی که حقوق نجومی می‌گیرد، وقتی که به بستگانش و دوستانش اجازه می‌دهد به اموال عمومی و بیت‌المال دست درازی کنند، این مصداق اجحاف می‌شود. اجحاف گاهی در قالب قانونگذاری است، گاهی در قالب قضاوت ناجوانمردانه است، گاهی در قالب مراعات نکردن و مواظبت نکردن از بیت‌المال است. به هر حال، فرمود اگر این دو تا مسأله پیش بیاید یعنی مردم وظایفشان را انجام ندهند، والی هم وظیفه‌اش را انجام ندهد و هر دو به هم ظلم کنند، اتفاقات تلخی می‌افتد.

اختلاف بزرگ‌ترین خطری است که یک امت و جامعه را تهدید می‌کند

 اولین اتفاق امیرالمومنین فرمود: «اخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ الْکَلِمَهُ»، اختلاف پیش می‌آید، یعنی هر کسی یک حرفی می‌زند و مگر می‌شود جامعه را با نظرات متشتت اداره کرد؟! اختلاف بزرگ‌ترین خطری است که یک امت و جامعه را تهدید می‌کند و از دلایل شکست حتمی یک امت، اختلاف است. امیرالمومنین(ع) در یک خطبه‌ای فرمود به خدا قسم این شامی‌ها بر شما پیروز می‌شوند و شما شکست می‌خورید. چند دلیل بیان کرد، یکی‌اش این بود که فرمود: «بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَی بَاطِلِهِمْ»، اگر عده‌ای اهل باطل بوده و بر حق نباشند، اما متحد باشند پیروز می‌شوند. در مقابل اگر مردمی بر حق باشند، ولی متشتت و متفرق، شکست‌شان حتمی هست. این که یک سنت الهی است در دنیا. یک خطبه‌ای در نهج البلاغه هست، به‌نام خطبه قاصعه که از مهم‌ترین خطبه‌ها است. این خطبه خیلی اهمیت دارد چون عوامل صعود و سقوط تمدن‌ها را حضرت بیان می‌کنند و آنجا عبارت خیلی عجیبی دارد. فرمود: «واحْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَکمْ»، فرمود امت‌های قبل از خودتان را مطالعه کنید، ببینید چه بلایی سرشان آمده و «مِنَ الْمَثُلاَتِ»، به چه عقوبت‌هایی به خاطر اعمال بدشان دچار شدند. «تَذَکرُوا فِی الْخَیرِ وَالشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ»، فرمود آنها یک اوقاتی وضع‌شان خوب و یک وقت‌هایی وضع‌شان بد بود. این دو حال خیر و شر آنها را متذکر شوید، مطالعه کنید تا از ابتلا به شرهای مانند آن برحذر باشید. بعد فرمود اگر در این دو حال خیر و شر آنها تفکر کنید، می‌بینید که یک وقت‌هایی امنیت داشتند، یک وقت‌هایی وضع مالی‌شان خوب بود، یک وقت‌هایی هم گرفتار ناامنی و فقر شدند. بعد فرمود پس از این مطالعه خواهید دید چه چیزی سبب شد که آنها عزیز شدند، دشمن از آنها دور شد، عافیت‌شان مستمر و نعمت‌ها منقاد آنها شد. یعنی رفاه، ارزانی و فراوانی آمد. بعد فرمود به این عواملِ عزت، عوامل دوری دشمن و ثبات امنیت، عوامل عافیت مستمر، عوامل فراوانی نعمت،‌ عوامل کرامت مستمرشان توجه کنید. بعد عوامل را حضرت یکی یکی شمردند. حالا عواملش چیست. فرمود: «مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَهِ»،‌ امت‌های گذشته هر موقع از تفرقه اجتناب کردند و «وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَهِ»، ملازم بودند به اینکه با یکدیگر الفت داشته باشند، به عزت رسیدند، چنانکه امام همین تئوری را داشت، مقام معظم رهبری هم این نگاه – که وحدت ایرانیان حول محور محکمات و مشترکات با سلایق گوناگون حفظ بشود -را دارند. «و التَّحاضِّ علَیها»، فرمود اینها یکدیگر را تحریک در الفت می‌کردند.

باید فرهنگ‌ساز و نقش‌آفرین در خوب بودن دیگران باشیم

یکی از کارهای ما باید همین باشد. اینکه ما خودمان مهربان هستیم، اهل اختلاف نیستیم کفایت نمی‌کند، قرآن می‌گوید که شما این فرهنگ را ترویج کنید و دیگران را هم نسبت به انجام آن تحریک نمایید. همین تعبیر را قرآن برای اطعام مسکین دارد، آنجا که می‌گوید: «وَ لا یحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ»، چرا تحریک نمی‌کند، یعنی باید فرهنگ‌ساز و نقش‌آفرین در خوب بودن دیگران باشیم. خودت خوب باشی کفایت نمی‌کند، بلکه باید انسان نقش‌آفرین باشد. فرمود امت‌های قبلی چون یکدیگر را بر الفت و صمیمیت تحریک و «التواصی»، سفارش می‌کردند، عزت داشتند. در یک خانواده، پدر به بچه‌ها بگوید هوای مادر را داشته باشید، مادر بگوید هوای پدر را داشته باشید، مادرشوهر همین سفارش را بکند , به دامادش بگوید هوای خانمت را داشته باش، عروس بگوید هوای مادرت را داشته باش، این سفارش کردن‌ها خیلی اثر دارد. حالا سفارش که نمی‌کنیم هیچ، گاهی اختلاف هم برپا کرده و آتش روشن می‌کنیم. همین خانم‌های به ظاهر متدین، همین امثال ما، همین عمامه به سرها؛ فکر نکنید شیطان با ما کار ندارد، اتفاقاً شیطان علما و چادری‌ها را بیشتر اذیت می‌کند. ما مواظب زبان‌مان نیستیم و بینمان اغلب اختلاف است. شما مسجدی پیدا نمی‌کنید که اختلاف نداشته باشد.

می‌خواهیم همه مثل ما فکر کنند، این شدنی نیست

 بالاخره بایستی تفاوت‌ها را بپذیری. بچه‌های یک خانواده از یک پدر و مادر، روحیات متفاوتی دارند.‌ اصلاً خطوط انگشتان هیچ انسانی مثل دیگری نیست. اینها معنایش این است که باید تفاوت‌ها را پذیرفت. چرا می‌خواهیم همه مثل ما فکر کنند، این شدنی نیست. وحدت حول محور مشترکات است. قرآن این‌طور می‌گوید: «تَعالَوا إِلی کلِمَهٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکم»، وقتی می‌خواهد مسیحی‌ها، یهودی‌ها و اهل کتاب را دعوت کند، می‌گوید بیایید حول محور کلمه «سواء» یعنی آن سخنی که همه‌مان قبول داریم، اجماع کنیم. یک جاهایی هم تفاوت داریم، عیب ندارد، آن تفاوت‌ها را بگذارید برای وقتش. اتفاقاً وقتی آدم‌ها به محکمات می‌چسبند و بر محور محکمات وحدت می‌کنند، اگر مرض نباشد، متشابهات هم حل می‌شود، اگر مرض باشد که داستانش متفاوت است. تشکل‌ها و انقلابی‌ها بایستی به یکدیگر سفارش کنند که مواظب باشند انرژی‌هایشان را صرف تضعیف و خنثی کردن یکدیگر نکنند. ما مثل تیم فوتبالی شدیم که اولین مأوریت هر بازیکن این است که توپ را از پای رفیقش بکشد بیرون و نگذارد او گل بزند و بعد خودش برود گل بزند. باز این می‌خواهد گل بزند، آن یکی می‌آید جلوی این را می‌گیرد، لذا برای همین پیشرفت نمی‌کنیم؛ ولی وهابی‌ها این‌طور نیستند. دشمنان هم اینگونه نیستند. آنها هم از قرآن می‌گویند، آنها هم با هم رابطه ولایتی دارند. قرآن می‌گوید: «ان الذین کفروا بعضم اولیاء بعض» یا «ان الظالمین بعضهم اولیاء بعض»، کفار، ظالمین هم هوای هم را دارند. «والمومنین بعضهم اولیاء بعض»، مومنین واقعی هم هوای هم را باید داشته باشند. جبهه باید تشکیل داد.

چه چیزی ستون فقرات امت‌های گذشته را شکست؟

امیرالمومنین(ع) می‌گوید: «وَ اجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ»، نگاه کنید به امت‌های گذشته ببینید چه چیزی ستون فقرات آنها را شکست و زمین‌گیرشان کرد، و «أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ»، قوت آنها را ضعیف کرد. بعد دلایلش را گفتند. فرمود: «تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ»، آنها هر موقع دل‌هایشان پر از کینه شد، آن را صاف نکردند. گاهی آدم‌ها عقده‌ها و کینه‌ها را پشت یک استدلال‌های فکری قایم می‌کنند، ولی ریشه‌اش حسادت، کینه و عقده است و اگر دیدیم یک کسی کینه و عقده‌ای پیدا کرد، نگذاریم این ریشه کینه‌دار شود و سعی کنیم دل او را صاف کنیم. فرض کنید اصلاً ما به حق بودیم و مجبور به اینکه یک برخوردی بکنیم، طرف مقابل هم ظرفیت نداشته و ناراحت شده، باید دیگر ول کرد؟ اینطور نیست و گفتند: «صِلْ مَنْ قَطَعَک»، یعنی پایت را بگذار روی نفست و برو آشتی کن. او قطع رابطه کرده تو برو سر بزن. متأسفانه گوشه کنار آدم گرفتاری‌های زیادی را می‌بیند. خدا نگه‌دار یکی از اساتید باشد. اوایل طلبگی‌مان، جوان پرشوری بودیم و گاهی هم نظر می‌دادیم و خلاصه به یک دلیلی ما با استادمان اختلاف پیدا کرده بودیم. دیگر سعی می‌کردم محلش ندهم. او هم خیلی بزرگوار بود. هر موقع می‌دیدمش از آن ور می‌رفتم و سعی می‌کردم اصلاً نبینمش. یک روز ما را گیر انداخت. گیر انداخت و آمد جلو و با بزرگواری من را بغل کرد و بعد این آیه را که هنوز یادم نمی‌رود خواند: «ربنا وَلا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلا لِلَّذِینَ آمَنُوا»، خدا یاد داده چنین دعا کنیم که خدایا کینه مومن را در دل ما قرار نده. به اندازه‌ای که کینه مومن داریم به همان اندازه کینه دشمنان اسلام را نداریم. امیرالمومنین(ع) فرمود: «إِنَّ هذهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیهٌ»، این استکان را نگاه کنید، دل آدم‌ها به اندازه این ظرف است. خب این استکان به اندازه‌ای که از آب جوش پر شده از هوا خالی است دیگر، وقتی دل ما پر از کینه بیهوده می‌شود دیگر فرصت نداریم کینه دشمن را داشته باشیم. کینه دشمن را که نداریم نقشه بر علیه آنها نمی‌کشیم و انرژی‌هایمان صرف چیزهای بیخودی می‌شود. کاش کمی به زیارت عاشوراهایی که می‌خوانیم، فکر می‌کردیم. کاش در زیارت عاشورا کمتر دروغ می‌گفتیم! در نهج‌البلاغه می‌گوید خدایا حرف‌هایی زدم که دلم با آن نبود، قلبم نسبت به آنچه می‌گفتم، طور دیگری بود، از این رو استغفار می‌کنم. می‌گوییم: «سلمٌ لمن سالبکم حربٌ لمن حاربکم»، هر کس حسینی است من به گل روی حسین می‌گذرم. جنگ و صلح من محورش امام حسین(ع) است. اصلاً در زیارت عاشورا می‌گوید تو با دوستی مومنین مقرب به خدا می‌شوی. اما ما همان روحیه شیطان را داریم. شیطان خدا را قبول داشت، ولی برگزیده خدا؛ آدم صفی الله را قبول نداشت، یعنی می‌خواست بدون برگزیده خدا به خدا مقرب شود. همان مقداری هم که تقرب داشت از دست داد. ما مسلمان‌ها پیامبر اکرم –برگزیده خدا- را پذیرفتیم، ولی بعد مسلمان‌ها دو دسته شدند. عده‌ای جانشین پیامبر را نپذیرفتند و گفتند خود پیامبر کفایت است. ما شیعیان هم که جانشینان را پذیرفتیم، آنطور که بابد از آنها پیروی نمی‌کنیم. ائمه معصومین(ع) می‌گویند مومنین را دوست داشته باشید. آنقدر روایت داریم که مثلاً اگر شما به زیارت مومن بروید به زیارت امام حسین(ع) رفتید. بنابراین باید از آن راهی که می‌گویند برویم. «اتقرب الی الله و الیکم بموالاتکم و موالات ولیکم.»

تمدن اسلامی الزاماتی دارد و بدون اخلاق اسلامی محال است

تمدن اسلامی الزاماتی دارد و بدون اخلاق اسلامی محال است. فکر نکنیم اگر بحث‌های آکادمیک بکنیم، مقاله بنویسیم، کتاب چاپ کنیم، حرف‌های قشنگ و دانشگاهی بزنیم نتیجه می‌گیریم. این‌طور نیست. رعایت اخلاق اسلامی از الزامات تمدن اسلامی است. فرمود آن امری که ستون فقرات را شکست، دل‌های پر از کینه، سینه‌های پر از خشم، جان‌های به هم پشت کرده است. «تدابر النفوس و تخاذل الایدی»، دست‌هایی که به جای اینکه همدیگر را کمک کنند، یکدیگر را خار و ضعیف کردند. به‌هرحال انسجام جامعه اسلامی خیلی اهمیت دارد، اولیای خدا هم هر موقع دیدند که جامعه اختلاف پیدا کرد و دیدند که اگر بخواهند ادامه بدهند شکاف اجتماعی بیشتر می‌شود از حق خودشان کوتاه آمدند. این درسی است که امیرالمومنین(ع) داده است. کوتاه آمدند تا انسجام حفظ شود. نمونه قرآنی‌اش را نگاه کنید. قرآن می‌گوید که وقتی حضرت موسی برای چهل روزی نبود، «وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَهً»، می‌خواست حضرت هارون را جانشین خودش کند و می‌دانست در همین جامعۀ نوپای تازه انقلاب کرده و حکومت تشکیل داده، منافق‌ها و بدجنس‌هایی هستند، فرمود: «وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ». اما وقتی برگشت دید اینها گوساله‌پرست شدند، «وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَی مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ»، با اشاره آن عالم منحرف سامری، با طلا یک گوساله‌ای درست کردند و گوساله‌پرست شدند. «وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسی إِلی قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً»، موسی آمد با عصبانیت، با غصه و با تأسف به هارون گفت: «قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونی مِنْ بَعْدی»، همین‌طور جانشین من بودی؟ بد جانشینی بودی. بعد سر پیامبر خدا و ولی خدا را گرفت. «أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یجُرُّهُ إِلَیهِ». البته جنگ زرگری بود، می‌دانست برادرش کوتاهی نکرده است. بعد هارون گفت پسر مادر «انَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی»، اینها من را در ضعف نگه داشتند و نزدیک بود من را بکشند، لذا جلوی چشم این دشمن‌ها سر ما را نگیر، این‌طور با ما برخورد نکن، من را جزو ظالم‌ها حساب نکن. «قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِأَخِی وَ أَدْخِلْنا فِی رَحْمَتِک وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ.»

وظیفه اصلی، حفظ انسجام است

 در سوره طه داریم که هارون می‌گوید: «قَالَ یا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیتِی»، برادر ریش ما را ول کن، «و لا برأسی»، استدلال حضرت هارون را ببینید، «إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَینَ بَنِی إِسْرَائِیلَ»، هارون می‌گوید من ترسیدم که تو برگردی بگویی چرا تفرقه درست کردی و مراقب سفارش من نبودی. دقت کنید حضرت هارون شرک جلی؛ گوساله‌پرستی را تحمل می‌کند، می‌گوید انسجام این امت از بین نرود، موسی می‌آید و درست می‌کند، امام زمان(ع) می‌آید درست می‌کند. کاری از دست موسی برمی‌آید که از دست هارون برنمی‌آید. کارهایی از دست امام زمان برمی‌آید که از دست ولی فقیه برنمی‌آید. حالا رهبری را درک می‌کنید. وظیفه اصلی، حفظ انسجام است. باید این امت را به صاحبش تحویل بدهند، او خودش می‌آید و درست می‌کند. ما به مقداری که می‌توانیم بایستی اصلاحات بکنیم. اگر اصلاحات منجر به شکاف اجتماعی می‌شود، نباید به آن دامن زد. خیلی به نظر من درس عجیبی است. گوساله پرستی را می‌گوید تحمل کردم تا وحدت حفظ بشود. موسی هم قانع شد بعد گفت: «و لم ترغب قولی»، معلوم می‌شود که خود حضرت موسی سفارش کرده که می‌گوید ترسیدم تو بیایی بگویی چرا تفرقه درست شد و چرا مراقب قوم من نبودی.

یکی از کارهایتان باید ایجاد صلح و صفا باشد

قرآن اختلاف را در ردیف عذاب الهی می‌داند. می‌دانید که خدای متعال عذاب استیصال را از امت پیامبر اکرم(ص) برداشته است. آن عذاب‌هایی که امت‌های دیگر داشتند اینها ندارند، ولی یک عذاب دیگر هست. این آیه را دقت کنید. «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَی أَنْ یبْعَثَ عَلَیکمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِکمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکمْ»، خدا می‌تواند از آسمان عذاب بفرستد. کما اینکه امت‌های گذشته انواع و اقسام عذاب‌ها را داشتند، «أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ»، زلزله یا جوشش آب فراوان که منجر به سیل می‌شود. می‌گوید: «او یلبسکم شیعا»، خدا می‌تواند شما را شیَع، شیَع یعنی پراکنده و متفرق کند و شما را به جان یکدیگر بیندازد. یکی از کارهایتان باید ایجاد صلح و صفا باشد. امام صادق(ع) می‌گوید دو نفر شیعه داشتند با هم دعوا می‌کردند، رفتم جلو دیدم که دعوایشان سر پول است. ایشان هم چهارصد درهم درمی‌آورد و می‌دهد و صلح می‌شود. بعد جوانمردی می‌کند و می‌گوید این پول مال من نیست. امام صادق(ع) به من این پول را داده‌اند گفته‌اند اگر دیدی با پول مسأله‌ای حل می‌شود، صلح ایجاد کن.

زینت متقین گسترش عدالت و کنترل کردن عصبانیت‌ها است

من بارها گفتم  این دعای مکارم الاخلاق، اصلاً مرامنامه شیعه است؛ خیلی زیبا و پرمغز. در یک فرازش دارد «البسنی زینه المتقین حلِّنی بحلیه الصالحین»، بعد می‌گوید: «فی بسط العدل و کظم الغیظ و اطفاء النائره»، زیور صالحان، زینت متقین می‌گوید «بسط العدل»،  گسترش عدالت و «کظم الغیظ»، یعنی کنترل کردن عصبانیت‌ها است. «اطفاء نائره»، آتش اختلاف را خاموش کردن و «ضم اهل الفرقه»، می‌گوید اگر دید یک کسی از جمع جدا شد ضمیمه‌اش کنند. باید مواظب باشیم ریزش‌ها زیاد نباشد به ویژه در عصری که رویش کم است. همه‌اش دور و بر خودتان را نگاه نکنید. تعداد خودتان را مقایسه کنید با این تعداد زیادی که به سوی این جبهه نمی‌آیند، این جمعیتی که «یخرجون من دین الله افواجا» هستند. در این اوضاع باید مواظب باشیم ریزش‌ها کم بشود، لذا باید همه هوای هم را داشته باشند، توصیه به محبت و صمیمیت باید داشت. یک کسی نمی‌آید باید بگویند چه شده که نیامدی، از ما ناراحتی؟

یک حدیثی هست که امام رضا(ع) سفارش‌هایی در آن دارند به همین عبدالعظیم حسنی که در ری مدفون هستند، آنجا آقا سفارش‌هایی به شیعیان می‌کنند. حضرت در این نامه گفتند سلام من را به شیعیان برسان و سفارش‌هایی هم در آن کردند، یکی‌اش این است که «لایشغلوا انفسهم بتمزیق بعضهم بعضا»، خودشان را مشغول به تکه تکه کردن همدیگر نکنند. بعد امام رضا(ع) که معروف و ملقب به امام‌الرئوف است، می‌گوید: «آلیتُ علی نفسی من فعل ذالک»، اگر کسی یک دوست ما را به خشم بیاورد، از خدا می‌خواهم «دعوتُ الله لیعذبه»، تا خدا او را در دنیا عذاب کنند. «أشد العذاب و کان فی الاخره من الخاسرین». اینقدر ائمه(ع) روی اختلاف ایجاد کردن حساس هستند.

امیرالمومنین(ع) در اتفاقات پس از رحلت پیامبر فرمود دیدم اگر کوتاه نیایم از دست می‌رود. فرمود: «قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ یدْعُونَ إِلَی مَحْقِ دَینِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم»، دیدم که آقا عده‌ای دنبال این هستند که دین پیامبر را نابود کنند. ترسیدم اگر اسلام و مسلمان‌ها را یاری نکنم، رخنه و مشکلاتی ایجاد شود که دیگر نشود حلش کرد. حالا امیرالمومنین(ع) دربارۀ کوتاه آمدنش، به عمر مشاوره دادن، برای عثمان دلسوزی کردن، تلاش کردن برای اینکه عثمان کشته نشود، می‌گوید اینها یاری اسلام است. خیلی عجیب است ما وقتی از یاری می‌گوییم، فکر می‌کنیم حالا حتماً باید آدم شمشیر بکشد. حضرت می‌گوید همین که من سکوت کردم، همین که همکاری کردم تا اینها خرابکاری نکنند، این می‌شود یاری اسلام.

وقتی بدعت و هوس با هم قاتی شود، فتنه رخ می‌دهد

 اخلاص، خیلی مهم است. کسانی که می‌روند فعالیت سیاسی می‌کنند باید خدا را در حرف زدنشان، انتقادشان، سکوت‌شان، قهر و آشتی‌شان در نظر بگیرند. امیرالمومنین(ع) یک دفعه به اینها نگفت شما در خانه من را آتش زدید، نگفت با خانم من چنان رفتار کردید، چقدر گل است این علی، چقدر عظمت دارد. اصلاً یک دنیا عظمت است. چقدر ما کم داریم. خب امیرالمومنین(ع) می‌گوید اگر مسوولان به مردم ظلم کنند و مردم نیز از فرمان مسوولان نافرمانی کنند اختلاف ایجاد می‌شود و علامت‌های جور ظاهر می‌گردد. جور یعنی انحراف که در دلش هم ستم است، هم انحراف. بعد فرمود ارزش‌ها را وارونه جلوه می‌دهند و به این شکل دین مشکل پیدا می‌کند و به نام دین یک چیزهای دیگری تفسیر می‌کنند. بعد مردم باورپذیر می‌شوند و آن نظریات غلط جور درمی‌آید. فرمود در یک چنین شرایطی، سنت‌های خوب واضح ترک می‌شود. الان کسی حاضر است به کسی وام بدهد؟ کی به کی وام می‌دهد؟ این طور است که سنت‌ها ترک می‌شود. فرمود در چنین شرایطی «عُمل بالهوا»، به هوس‌ها عمل می‌شود و هوس‌ها فتنه درست می‌کند. ترکیب دو چیز فتنه درست می‌کند. «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکامٌ تُبْتَدَعُ». وقتی بدعت و هوس با هم قاتی شود، فتنه رخ می‌دهد و «عُطِّلَتِ الْأَحْکامُ»، احکام خدا معطل شده و بیماری جان‌ها زیاد می‌شود. دیگر هیچ کس اگر حق بزرگ معطل بماند، وحشت نمی‌کند. به باطل‌های بزرگ عمل بکنند کسی وحشت نمی‌کند. جلوی چشم شما دزدی ‌کنند، هیچ کس محل نمی‌دهد. زن مردم داد هم بزند هیچ کس چیزی نمی‌گوید. اینها پیش‌بینی‌های اهل البیت است که آرام آرام دارد رخ می‌دهد. بعد فرمود در چنین شرایطی ابرار ذلیل و اشرار عزیز می‌شوند. «تعظم تبعات اللّه سبحانه عند العباد»،‌ بعد عقوبت خدا بزرگ و عظیم می‌شود. خدا با کسی شوخی ندارد. حالا راه حل حضرت چیست؟ فرمود: «علیکم بالتناصح»، خیر یکدیگر را بخواهید، دلسوز باشید و «حسن التعاون»، هر چی می‌توانید به یکدیگر، به مسوولین، به مردم کمک کنید. بالاخره هنوز الحمدالله در میان مسئولین آدم‌های خوب زیاد پیدا می‌شوند، به بعضی‌هایشان هم باید تلنگر زد و از آنها مطالبه کرد تا فعال شوند.


لطفا در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارید
لینک کوتاه: https://ganjnegar.ir/11792

چاپ نوشته


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برگزیده‌ها

مصاحبه با پروفسور بویل درباره ابعاد حقوقی تسخیر سفارت آمریکا
دکترین ضرورت چیست؟
 محاکمه شهروند آمریکایی در دوران کاپیتولاسیون
محکومِ آمریکایی
 سخنرانی حجت الاسلام الهی خراسانی
پیامبری که نمی‌شناسیم
مشاهده همه


تازه‌های شبکه‌های اجتماعی