به گزارش «ایام»، متن پیش رو گفتاری از حجت الاسلام محمدجواد نظافت؛ استاد حوزه علمیه مشهد و مدیر مدارس علمیّه حضرت مهدی (ع) با موضوع «مسئولیت مومنین در جامعۀ حسینی» است که در شب هشتم محرم محرم ۱۴۴۲ در هیئت لبیک مشهد ایراد شده است. گزیده این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
اهمیت تنظیم روابط انسان با تکیه بر دین
نیاز ما به دین و به ائمه اطهار علیهمالسلام یک جهتش این است که دین آمده روابط انسان را تنظیم کند. رابطه انسان با خودش، رابطه انسان با محیط پیرامونش، رابطه انسان با دیگر انسانها؛ چه نزدیکانش، چه همسایگانش، چه آنهایی که در کشورهای دیگر هستند و یا در آئینهای دیگر هستند.
همچنین دین آمده محبتهای ما را تنظیم کند. یعنی چه کسی و چه چیزی را چه مقدار دوست داشته باشیم. البته این رابطهها باید طوری باشد که به رابطه ما با خدا آسیب نزند. یعنی رابطه با خدا احاطه دارد بر همه روابط. این چنین نیست که بگوییم رابطه با خود، رابطه با دنیا، رابطه با مردم، رابطه چهارم خدا. رابطه با خدا قرار است سایه بیافکند روی همه روابط. یعنی ما با دیگران چگونه رابطه برقرار کنیم که به رابطه ما با خدا آسیب نزند و اتفاقا این رابطه ما را به خدا برساند.
تنظیم روابط انسان، در طول رابطه صحیح با خداست
در زیارت عاشورا میگویید «أتقرب الی الله و الیکم بموالاتکم و موالات ولیکم»؛ از طریق دوستی با اهلالبیت و دوستانشان به خدا نزدیک شویم. یعنی رابطه طوری میشود که ما را به خدا نزدیک میکند و به آخرت ما آسیب نزند. خیلیها نوع ارتباطشان با دنیا سبب میشود که آخرت خراب میشود. نوع ارتباطشان با آدمها سبب میشود جهنمی میشوند. قرآن یک فردی را که مثال میزند در جهنم، میگوید آن بهشتی میگوید نزدیک بود تو هم در این دوستی، من را جهنمی کنی.
یعنی جهنمیها یکی از دلایل جهنمی شدنشان نوع رابطهشان با همسرشان، با دوستانشان است. لذا طوری رابطه برقرار کنیم که روحمان کثیف نشود و جهنمی و آلوده نشویم. دین یعنی همین. حالا برای اینکه این اتفاق نیافتد، خدای متعال آمده حقوقی و حدودی را تعیین کرده. گفته هر چیزی حقی دارد و جز خدا هم کسی نمیتواند این کار را بکند. خدا هم عالم را آفریده، هم آدم را آفریده. خدا اشراف و احاطه دارد و اوست که میتواند تنظیم کند. لذا قرآن میگوید «الحق من ربّک»؛ حق از منشأ پروردگار است، خداست که تعیین حق میکند. دیگران نمیتوانند روابط انسان را درست تنظیم کنند، چون انسان را آن جوری که باید نمیشناسند.
توجه به حقوق از تعالیم اهل بیت است
اهل البیت (علیهمالسلام) یک مجموعه از تعالیمشان، همین بیان حقوق است. یک نمونهاش رساله حقوق حضرت سجاد است که به طور مفصل حق خدا بر انسان، حق نفس انسان بر انسان، حق زبان، حق گوش، چشم، پا، دست، حق نماز، حق روزه و حق انسانها بر یکدیگر را مفصّل بیان میکنند.
یا مثلا حقوق در رابطه مسئولین با زیردستان، معلم و شاگرد، همسایگان، همسران، والدین و فرزندان، اگر با کسی شریک میشویم برای کار اقتصادی، حق امام جماعت و نمازگزاران. یا جایی که اختلاف با یک نفر پیدا میکنیم، دو طرف چه حقی گردن هم دارند. وقتی مشورت میگیریم، مشاور چه حقی دارد. مفصل همین جور حضرت اینها را بیان کردند و از ما خواستند بشناسید حقوق دیگران را و به رسمیت بشناسید و اعتراف کنید به حق دیگران تا مقدمهای باشد برای وفای به عهد و ادای حقشان.
تلازم حق و تکلیف در اسلام
وقتی میگوییم دیگران حق دارند، یعنی ما تکلیف داریم. وظیفهای داریم نسبت به آنها که اگر وظیفه را انجام ندهیم، مدیون میشویم. البته حقوق واجب داریم، حقوق مستحب داریم.
یکی از اصحاب امام صادق (ع) میگوید که با امام در حال طواف دور خانه خدا بودیم، از گوشهای کسی مرا صدا زد. محلش ندادم، دوباره صدا زد. امام صادق (ع) گفتند با تو کار دارد؟ گفتم بله. گفتند برو ببین چه میگوید. گفتم آقا دارم طواف میکنم، گفتند قطع کن برو، کارش که تمام شد بیا ادامه بده. گفتم «و إن کانت طواف الفریضه» گفتند بله. هیچی، میرود. فردایش میگوید رفتم پیش امام صادق، گفتم آقا حق مسلمان بر مسلمان، حق مومن بر مومن چیست. ناگهان فهمید که پس خیلی مهم است که عبادت را قطع کند و برود ببیند آن مومن چه میگوید. بعد امام صادق گفتند میترسم یاد بگیری ولی عمل نکنی. گفت آقا انشاءالله عمل میکنم. بعد امام صادق (ع) فرمودند هفت تا حق واجب دارد. کمترینش و آسانترینش این است که هر چه برای خودت میخواهی، برای او بخواهی. ما در اجرای هم آسانش درماندیم. آسانترینش واقعاً سخت است.
توجه کنید این هم شاید دلخوشی باشد که اگر بنده این جوری نیستم، شما هم این جوری نیستید، پس دیگر هیچی. این به آن در میشود. به اندازهای که این منش را نداریم، به همان اندازه رشد نکردیم. حالا ممکن است مدیون نشویم و بگوییم آقا شما هم هر چی برای خودت میخواهی برای من نمیخواهی، من هم این جوری هستم، پس دوتاییمان ناقص هستیم ولی اگر مدیون نیستیم، به همان اندازه ناقص هستیم و رشد نکردیم.
اهمیت و جایگاه خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه
یکی دیگر از این مواردی که مفصل در رابطه حقوق بحث کرده، خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه است. فعالان سیاسی، تحلیلگران و اهالی جامعهشناسی خیلی خوب است روی این خطبه دقیق شوند و مباحثه و مطالعه کنند.
آقا این جوری شروع میکنند. فرمود: «فقد جعل الله سبحانه لی علیکم حقاً بولایه امرکم» حالا که من شدم ولیّ امر شما و مسئول جامعه، خدا به نفع من حقی را قرار داده و شما تکالیفی دارید. بعد فرمود شما هم حقی دارید، مثل همان حقی که من بر شما دارم.
بعد فرمود: «فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الاْشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ»؛ برای سخنرانی کردن و شعار دادن راجع به حق، خوب میشود شعار داد، اما در مقام اجرا خیلی سخت است؛ دامنهاش خیلی تنگ است. میبینید دیگر، الان کسی میخواهد رأی بیاورد، چگونه از حقوق مردم میگوید. ولی وقتی که طرف میخواهد اجرا کند، میبیند به این آسانیها نیست.
مسئولان باید از همه سادهتر باشند
درباره همین واقعه حقوق نجومی، امیرالمومنین به مسئولین میگوید باید از همه سادهتر باشید. واقعا اگر آدم به مردم حس پدری داشته باشد، همین اتفاق میافتد. پدری که بچهاش را دوست دارد، نمیتواند سختیهای او را تحمل کند.
فرمود بهرحال میشود خوب شعار داد و وصف کرد، اما در مقام اجرا سخت است. مثلا در روایت داریم صراط مستقیم از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر و از مو باریکتر، یعنی مقام فهمش هم به این آسانیها نیست. لذا دیدید بعضیها قاتی میکنند در اینکه تکلیف چیست. شبهه مطرح میکند که ویروس کرونا مگر به مجلس امام حسین هم ضربه میزند؟ مگر نگفتید شفا میدهند؟ ببینید این همان از مو باریکتر است دیگر. آدمها گیج میشوند و نمیتوانند مسائل را درست تحلیل کنند.
فرمود اسلام، دینی است همه جانبه و عمیق. ولی فهمش از مو باریکتر است. بعد فرمود و از شمشیر تیزتر. این جمله از شمشیر تیزتر مال مقام عمل است. همین حرفهایی که بنده روی منبر میزنم، بعد که میخواهم عمل کنم. میبینم ای بابا به همان راحتی که گفتم و به همان راحتی که دیگران شنیدند، در مقام اجرا این نیست.
برای ثبات در عمل از خدا مدد بخواهیم
لذا دستور است که از خدا مدد بخواهید. بعد از جمله «إیّاک نَعبُد» میگویید «إیّاک نَستَعین» میآید. چون ایاک نعبد یعنی دوست دارم بنده تو باشم، اما مگر میشود در مقام عمل که من فقط تو را بندگی کنم؟ هوس دارم، شیطان دارم، راحتطلب هستم. اینها مانع است دیگر. از خدا باید کمک گرفت.
شما میگویید إیّاکَ نَستَعین، خدا هم میفرماید: «إستَعینوا بالصَّبرِ و الصَّلاه». نماز بخوانید به نیّت مدد گرفتن. ما میگوییم از تو مدد میگیریم، خدا هم میگوید اگر از من میخواهی مدد بگیری، نماز بخوان.
همه روابط حقوقی یک طرفه هستند، به جز رابطه با خدا
برگردیم به بحث حقها و خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه، میگوید اگر حق به نفع کسی جاری بشود، به ضررش هم جاری میشود. یعنی حق و قانون، مطابق با آدمها عوض نمیشود، آدم نمیشناسد. قانون، قانون است.
الان ما جوانهای زیادی در جلسه داریم. این جوانها، این آقاپسرها، این دخترخانمها، اینها بر پدر و مادرشان حق دارند. روزی خودش مادر میشود، روزی خودش پدر میشود. الان این حق دارد، فردا باز بچهاش بر این حق دارد. نمیشود بگوییم یک طرف حق دارد، یک طرف ندارد. در تمام موارد یعنی حق همسران، حق معلم و شاگرد، حق مسئولین و مردم، اینها همهاش دو طرفه است.
بعد حضرت میفرماید اگر قرار بود رابطه حقوق یک طرفه باشد، فقط رابطه خدا با بندگان است. چرا؟ چون هیچ انسانی از خدا طلب ندارد.
خدا فرموده: «لقدرته علی عباده» قدرت بینهایت خدا، خالق، بینیاز؛ هیچ کس از خدا طلب ندارد. فرمود خدا قدرت دارد، این ویروس کرونا هم آمده قدرت خدا را نشان بدهد. خدا از طریق زلزله و سیل و اتفاقاتی که خارج از اختیار آدمهاست، قدرتنمایی میکند. امیرالمومنین فرمود: «لَو فَکَّرُوا فی عَظیمِ القُدرهِ»؛ اگر مردم تفکر میکردند در قدرت عظیم خدا و در نعمتهای فراوانش، همه توبه میکردند.
لطف الهی به بشریت
پس اگر قرار بود یکی باشد که رابطهاش با دیگران یک طرفه باشد، این خدا است. چون خدا قدرت بینهایت دارد و نیز عادل است. فرمود هر حکمی خدا جاری میکند، عین عدل است. اما در عین حال خدا آنقدر مهربان است که رابطه خودش را با مردم دو طرفه کرده؛ گفته: «اُذکرونی أذکرکم». خدا میگوید شما یاد من باشید، ببینید من چگونه به طور ویژه یاد شما هستم. خدا یاد ما باشد یعنی لطف خدا شامل حال ما میشود.
جای دیگر فرموده: «لَئِن شَکَرتُم لِأزیدنَّکم» شکر خدا بیپاسخ نمیماند. به ویژه شکر عملی، که سختترین شکرهاست. شکر لسانی و تسبیح حضرت زهرا خیلی سخت نیست. شکر عملی که با نعمت، گناه نکنیم، نعمتها را راکد نگه نداریم، در راه خدا به جریان بیندازیم، این سخت است. خدای متعال رابطه خودش را با ما دوطرفه کرده، گفته این کارها را بکنید، این پاداشها را دارید.
«لکِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ»؛ فرمود شما اطاعت کنید «جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْه»؛ ثواب مضاعف است. گناه یک مجازات، خوبیها ده برابر پاداش: «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها». این هم به خاطر تفضّل و احسان خداوند است. افزوندهی جزء سیره خداست و شایسته اوست.
دستورات خدا مصلحت همه را تأمین میکند
پس ما از خدا طلب نداریم. در عین حال خداوند ما را هم طلبکار کرده است. کسی که عارف میشود طلبکار نمیشود. بچهها هستند که طلبکار میشوند. بچه درس میخواند میگوید جایزهام را بده. آدم که بزرگ میشود، میگوید همین باسواد شدن شد جایزه.
ما هر کار بکنیم، بدهکار هستیم به خدا. روز به روز هر چه خوبتر بشویم هم بدهیمان به خدا بیشتر میشود. چرا؟ چون به نفع خودمان است. انسان نباید عُجب پیدا کند.
بعد حضرت فرمود خدای سبحان از بزرگترین حقهای خودش، واجب کرد حق مردم بر مردم را و این حقوق هم فرمود «تتکافئ»؛ این حقوق برابر است. این چنین نیست که خدا جانب زنها را گرفته باشد یا جانب مردها را گرفته باشد یا جانب مسئولین را گرفته باشد یا جانب فرزندان را گرفته باشد. خدا عادل است و جانب همه را گرفته و دستورات خدا مصلحت همه را تأمین میکند.
حق والی، از عظیمترین حقهاست
در ادامه فرموده «یوجبُ بعضها بعضها»؛ حق حتی اگر یکیاش اجرا بشود، از آن طرف وجوب میآید. اگر اجرا نشود، وجوب نمیآید. باید همه با هم اجرا کنند. به گونهای است که بعضی از حقوق، بعضی دیگر را واجب میکند: «وَ لا یستوجبُ بعضها الا بِبَعض». باید با همدیگر اجرا کنند تا نتیجه بگیرند.
مثلا فرض بفرمایید همسری وظیفهاش را انجام ندهد، طرف مقابل هم حقی ندارد دیگر. فرمود عظیمترین حقها، حق والی است، حق رهبری بر مردم و حق مردم بر رهبری. حق رئیس جمهور بر مردم، حق رئیس جمهور بر مردم – وزیر و استاندار و شهردار و همینطور بیا پایین – فرمود این جزء عظیمترین حقوق است.
دقت کنید به این خطبه تا ببینید از کجا داریم گرفتار میشویم در جامعهمان. آنقدری که آدم خوبها به نماز شب و به روزه اهمیت میدهند، به این بحث اهمیت میدهند؟ امیرالمومنین میگوید عظیمترین حق است: «فریضهً فرضه الله سبحانه» فرمود این واجبی است که خدای متعال واجب کرده است بر همه.
فرمود حقی که مسئولین بر مردم دارند، مردم بر مسئولین دارند یک حق الزامی و واجب است، از حقوق مستحب نیست، که اگر انجام نشود خللی ایجاد نشود. بلکه میگوید این حق عظیمی است، اگر انجام نشود همه گرفتار میَشوند.
برای اثرگذاری امر به معروف، ارزشها باید عزیز باشند
بعد فرمود این رابطه مردم با مسئولین «فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ»؛ اگر بخواهد با این حق انسجام اجتماعی باشد، این حق که درست ادا نشود از طرفین، جامعه انسجامش را از دست میدهد. انسجام که از دست رفت، مثل این میماند که آدمها سوار قایقی شده باشند و هر کسی به یک طرف پارو بزند، جلو رفتن سخت میشود. «و عزاً لدینهم»؛ فرمود اگر دین بخواهد در این جامعه عزیز باشد، دین یعنی ارزشها.
الان ارزشها عزیز نیست، خانمهای چادری خجالت میکشند. خیلی جاها، بدحجابها کلاس دارند و افتخار میکنند. از اینکه با نامحرم ارتباط دارد، افتخار میکند. آن یکی از اینکه نتوانسته دوست پسر پیدا کند، ننگش میگیرد. این یعنی دین ذلیل شده دیگر، یعنی ارزش عزیز نیست. اگر سادهزیست است خجالت میکشد.
آقای دکتری میگفت حاج آقا شما میگویید سادهزیستی، مردم اگر ببینند مطب ما ساده است، میگویند این بیسواد است! شما میگویید زود وقت بدهید، اگر زود وقت بدهیم میگویند نه این سرش خلوت است به درد نمیخورد. همان که کلاس میگذارد و الکی میگوید باید شش ماه در نوبت باشید، مردم میگویند خوب است.
تبیین امیر مومنان از نسبت حکومت و مردم
ارزشها که وارونه میشود، کار سخت میشود. بعد میگویند امر به معروف کنید. جواب نمیدهد، چون ارزشها وارونه شده. باید اول خوب بودن یک چیزی را جا بیاندازی، منکر بودنش را جا بیاندازی تا بتوانی با یک امر و با یک نهی مسئله را حل کنی. عزت دین و ارزشها، بستگی به رعایت این حق دارد.
حضرت میخواهند بگویند اگر رعایت نشود، بقیه حقوق هم به مشکل میخورد. بعد رابطه پدر و فرزند یا همسران مشکل پیدا میکند – کما اینکه الان مشکل پیدا کرده – رابطه کارفرما و کارگر مشکل پیدا میکند؛ همه رابطهها دچار مشکل میشود.
اتفاقا بعدش حضرت میفرماید: «فَلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیهُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلاَهِ»؛ مردم صالح نمیشوند مگر اینکه والیان صالح بشوند. این اهمیت حکومت.
حکومت صالحان این است. اگر مدیران شایستهای باشند، مردم شایسته میَشوند. وگرنه با منبر کارها درست نمیشود. مدیرها باید شایسته باشند. البته منبر جای خودش خیلی مهم است.
رعیت برای داشتن والی صالح نیاز به استقامت دارد
حضرت میفرماید: «و لا تصلُح الولاه الّا باستقامه الرعیه»؛ اگر میخواهیم والی صالح باشد، رعیت باید استقامت داشته باشد. درست است که مسئولان فرهنگساز هستند، تصمیمهایشان بر همه اقشار اثر میگذارد، توی چشم هستند، ولی از آن طرف مردم هم نقش دارند. همین مردم هستند که در انتخابات شرکت میکنند. آدمها باید پای انتخابشان بایستند. مردم اثر دارند. خلاصه حضرت میگوید رعیت هم بایستی استقامت داشته باشد. وقتی مدیر دعوت میکند، باید دعوتش را اجابت کند. باید اطاعت بکند.
لذا هم کار فرهنگی و هم نیروسازی، هم انتخاب انسانهای شایسته برای تصدی پستها و مسئولیتها، این دو تا با هم است. چرا؟ چون مسئولین از دل مردم بلند میشوند. چه انتظاری دارید؟ خدا رحمت کند حضرت امام را، فرموده بودند مجلس عصاره فضایل ملت است.
این جمله باید دل مسئول جامعه اسلامی را بلرزاند
طرف دنبال قدرت است دیگر، تازه باید بگوییم بارک الله که شما از این بدتر نمیکنید! حالا نگاه کنید در نامه به مالک اشتر، امیرالمومنین جمله عجیبی دارند. باید دل مسئولان را بلرزاند. این جمله امیرالمومنین به مالک اشتر، فرمود: «إِنَّمَا یُؤْتَی خَرَابُ الارْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا». فرمود زمین هر شهری، هر زمینی، وقتی خراب میشود که مردمش فقیر باشند. وقتی مردم فقیر باشند عمران و آبادی تحقق پیدا نمیکند.
چرا مردم فقیرند؟ حضرت سه دلیل میگوید:
- لاشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاهِ عَلَی الْجَمْعِ؛ وقتی والیان به فکر جیب خودشان هستند و دنبال جمع کردن ثروت میروند، مردم آن جامعه فقیر میشوند.
- سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ؛ وقتی مدیران بدبین هستند – دوره بعد هستند یا نیستند – مردم فقیر میشوند. از بدبینی که سر کار باقی میماند دوست دارد باقی بماند. او ناراحت و نگران است لذا یک کارهایی میکند که بتواند دوره بعد بماند.
شما آرزویتان این باشد رئیس جمهوری بیاید سر کار که با خودش بگوید آقا روز آخر ریاست جمهوری قرار است بمیرم، اصلاً دوره بعد نیستم. خیلی خوب میشود. یک مجلسی بیاید سر کار، نمایندگانش بگویند دوره بعد ما مُردیم. واقعا درست میشود. ولی اگر بخواهند سر پستهایشان بمانند، میافتند در ورطه یک سری بازیها. میافتند به بده بستانها. حقوق ضایع میَشود. - قِلَّهِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ؛ وقتی مسئولان یک جامعه عبرت نگیرند. بقیه مُردند، بدان تو هم نمیمانی! وقتی عبرت نمیگیرند، این اتفاق میافتد.
بعد میفرماید مردم یک جاهایی اگر گناه هست، نباید مساعدت بکنند. رشوه؛ مگر یک نفر میتواند رشوه بگیرد؟ مگر اختلاس به همین راحتی است؟ قطعا عدهای همکاری نمیکنند. اینها روی هم کلاف است.
پس کار تربیتی چقدر اهمیت دارد. خودسازی چقدر اهمیت دارد. همین آدمهایی که پست دستشان میآید – بعضیهایشان که گند میزنند – یک زمانی خودشان جزو منتقدین بودند. از همین جوانهای پرشور بودند، ولی فکر نمیکرده خودش برود آن بالا خراب میکند. اینها فقط شور داشتند و خودسازی نکردند. آخرش هم مردم را گرفتار کردند.
در نهج البلاغه داریم که برترین امر به معروف «کلمه عدل عند امامٍ جائر» است. یعنی اگر دیدی مدیری بد عمل میکند، سختترین مرتبه و برترین سطح امر به معروف این است که او را امر به معروفش کنی، او را نهی از منکر کنی. اینها روی یکدیگر اثر دارد.
در مسیر زمانه شایسته
بعد حضرت فرمود اگر رعیت حق والی را بدهد و اگر والی حق رعیت را بدهد، «عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ»، حق عزیز میشود، راههای دین استوار میشود، علامتهای عدل برقرار میشود و انشاءالله عدالت اجرا میشود. نتیجه این است که همه مزه عدالت را میچشند و سنتهای خوب جریان پیدا میکند. بعد فرمود اینگونه است که زمانه شایسته میشود: «فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمانُ»؛ امید هست که این دولت و حکومت باقی بماند.
در ادامه میفرماید اگر طرفین حقشان را درست ادا کنند و وظیفهشان را نسبت به یکدیگر انجام بدهند، دشمنان ناامید و مأیوس میشوند.
اینکه روز غدیر بعد از نصب امیرالمومنین به خلافت، آیه نازل میَشود که «الْیَوْمَ قد یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ»؛ هنوز شرط دارد. یعنی حالا امیرالمومنین منصوب شد – طرح و برنامه هست، مدیر خوب هم هست – هنوز شرط و شروط دیگری دارد. اول که امیرالمومنین کنار زدند، کفّار امید پیدا کردند. چون حکومت مشکل پیدا کرد. بعد هم که امیرالمومنین آمده سر کار، سه تا جنگ درست شد. آنهایی که بیعت کردند، نامردی کردند.
پس قرآن که میگوید «الْیَوْمَ قد یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ»، به صرف اینکه ائمه اطهار را خدای متعال منسوب کرده، مایوس نمیَشوند. در مقام عمل اگر بد اجرا بشود، دشمنان امید پیدا میکنند.
از خودمان بپرسیم برای امام زمان چه کردیم
حالا اگر حقوق یکدیگر را عمل نکنند، این نتایج حاصل نمیشود. زمانه صالح نمیشود، امید به ماندگاری نظام نمیماند، مطامع الاعداء هم به یأس نمیَشود؛ بلکه امیدوار هم میشوند. بایستی در این جهت فکر کرد. هر کسی فکر کند چه کاری میتواند بکند.
این خیلی مهم است. از خودتان بپرسید: «برای امام زمان چه کردم؟» لازم نیست همه کار بکنید. این اشتباه بعضیهاست که فکر میکنند همه باید همه کار را بکنند. در جبهه جنگ هم یکی تخریبچی است، یکی دیدبان است، یکی اطلاعات عملیات است، یکی طرح و برنامه است، یکی آرپیجیزن است، یکی پشتیبانی است نان و آب میآورد. آدم باید پست خودش را پیدا کند همان کار را انجام بدهد.
تکالیف اجتماعی را فراموش نکنیم
البته مردم اگر هماهنگ بشوند خیلی خوب است. تکالیف اجتماعی را فراموش نکنیم. تصمیم بگیریم و برای پیدا کردن نقش خودمان از ائمه اطهار مدد بخواهیم. شما گاهی زیارت امام رضا (ع) بروید، نماز حضرت زهرا (س) بخوانید، نماز امام زمان (عج) را بخوانید، با این نیّت که به شما بگویند چه کاری از دستتان برمیآید.
مزیّت نسبی هر کس با دیگری فرق میکند. یکی از مشکلات امروز این است که این همه مدرک گرفتند، بعد با آن فوق لیسانس یکی رفته آن کار، یکی رفته یک کار دیگر؛ هیچ کس رشته خودش نیست. یعنی از اول نمیرفتی بهتر بود! مگر عمرت را از لب جوب پیدا کردی! مگر عمر آدم دوباره برمیگردد؟ آدم باید دقت بکند ببیند چه کاری بهتر از دستش برمیآید.
الان آدمهای خوب جامعه سر پست خودشان نیستند. حالا ما به آنهایی که ادعای تدیّن ندارند، کاری نداریم. این همه خانمها در بازار کار برای تصدی کارها رقیب مردها شدند. شما خواهر محترم، عُرضهای داری که هیچ مردی آن عُرضه را ندارد! روز قیامت غصّه میخوری برای غفلت از آن! شما میتوانی انسان تربیت کنی. حالا این خانم شده راننده اتوبوس یا خلبان، اینها چیست؟ امیرالمومنین فرمود: «إِنَّ الْمَرْأَهَ رَیْحَانَهٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَه». مهمترین نقش زن، مادری است.
عزت مومن، یأس از دارایی دیگران است
آن جوان هم نمیفهمد که میگوید حاج آقا دختری که شاغل باشد را به من معرفی کنید. تو از حالا چشمت به مال زن است؟ این آدمها عزیز نمیشوند. فرمود عزت مومن این است که مأیوس باشد از داراییهای دیگران. همه مشکل داریم، به نسبت خودمان ارزشهایی را از دست دادیم. قرآن میگوید توبه اجتماعی کنید. توبه فردی داریم، توبه جمعی و تشکیلاتی هم داریم. همه باید با هم توبه کنیم تا انشاءالله خدای متعال کمک کند و ما انشاءالله زمینهساز ظهور خواهیم شد. انشاءالله پرچم این انقلاب به دست صاحب اصلیاش خواهد رسید.
ولی خدا با هیچ کس شوخی ندارد. با اشک چیزی نمیدهند. اشک باید مقدمه انجام وظیفه باشد. با دعا هیچ نمیدهند. دعا باید در کنار انجام وظیفه باشد. بهشت را به بها میدهند نه به بهانه.
دیدگاهتان را بنویسید