به گزارش «ایام»، متن پیشرو گزیدهای از سخنرانی آیتالله خامنهای در محرم سال ۱۳۵۲ شمسی در مسجد کرامت مشهد است. انتشارات انقلاب اسلامی شش سخنرانی رهبر معظم انقلاب در روزهای مبارزه علیه رژیم طاغوت را در کتابی با عنوان «دو امام مجاهد» منتشر کرده است. صوت این گفتار در ادامه آمده که در صفحات ۱۸۰ تا ۱۸۶ کتاب قابل مطالعه است.

گزارش امیرالمؤمنین از دوران پس از پیامبر
بعد از ۲۵ سال انحراف، امیرالمومنین بر سر کار آمد. امیرالمؤمنین (ع) در خطبه آغاز خلافت به اینجا اشاره دارد. همان بلای بزرگ، همان بدبختی که در روزگار بعثت پیغمبر اسلام گریبانگیر بشریت بود، عیناً همان بدبختی امروز هم گریبانگیر بشریت است. یعنی در زمان ظهور اسلام دنیا آلوده و غرق در شرک بود. امروز هم دنیا آلوده و غرق در شرک است.
منتهی بت آن روز بت بیجان بود، بت بیزبان بود، بت بی چاره بود. بت امروز معاویه است. بتی است با جان، با فکر، با تدبیر، دارای دست و پا، دارای قشون. بت آن روز را اگر چنانچه نیمه شب، یک جوانمردی پیدا میشد میتوانست از روی مرکز و صندلی خودش بردارد بیاندازد در مزبله – همانچنان که جوانان انصار در شهر مدینه کردند – اما بت امروز را نه شب و نه روز (نمیشود برداشت)، دست یک خیل قشون هم به او نمیرسد. هرکار دلش بخواهد میکند. یعنی بتپرستی زمان پیغمبر هم بود و امروز هم که من دارم خطبه میخوانم بعد از ۲۵ سال از رحلت علی، امروز هم بتپرستی است.
اندیشه علوی در تقابل با ارتجاع جامعه نبوی به دوره جاهلیّت
امیرالمؤمنین دیگر چه بگوید؟ صریحاً بگوید شماها بتپرستید؟ «ألا و إنّ بلیّتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث الله نبیّکم (ص)» بت پرستی آن روز بود امروز هم هست. نابرابری آن روز بود امروز هم هست. در زمان پیغمبر اکرم، آن وقتی که پیغمبر مبعوث شد به نبوت و رسالت، مردم در یک طبقه نبودند. عدهای فقیر بودند، اقلیتی ثروتمند بودند. اقلیتی میخوردند، اکثریتی خوردن آنها را تماشا میکردند. اکثریتی کار میکردند، اقلیتی از دسترنج کار آنها بهره میبردند. اقلیتی مثل زالو به جان اکثریتی افتاده بودند و خونشان را میمکیدند.
اشراف بزرگ مکه مینشستند در خانه خدا با هم از بدمستیهایشان حرف میزدند. از عیاشیهایشان سخن میگفتند. از اموال و ثروت و شراب شبانه و می و مطربشان حرف میزدند، گرسنگان مکه باید در چند متری اینها مینشستند و لغویات اینها را گوش میکردند. نه آنها به حال اینها رحمی داشتند، نه اینها شعور درآویختن با آنها را داشتند. فقرای مکه شعور این را نداشتند که بفهمند این مرد حق ندارد اینجور از مال عمومی قبیله بردارد و بخورد. حق ندارد کار مرا اینجور در اختیار و استخدام خودش قرار بدهد. این شعور را نداشتند. بعد اسلام آمد. اسلام این پرخوری را از آن اشرافی گرفت، این بیشعوری را از این فقیر پست خاکنشین گرفت. او را پایین کشید، این را بالا آورد. همه را با هم برابر کرد.
آنجا که اسلام نیست
ببینید، خطبه آغاز خلافت علی علیه السلام به اینجا اشاره میکند. میگوید حالا همان وضعیت است. حالا هم مردم به جای آنکه از خدا اطاعت کنند، از طاغوتها اطاعت میکنند. حالا هم مردم به جای آنکه مانند دانههای شانه، دندانههای شانه برابر و مساوی باشند، یکی خورده آنچنانی که قطر چند انسان را پیدا کرده، یکی نخورده آنچنان که مانند نی باریک شده. یکی آنچنان اندوخته و انباشته که حساب از دست خودش بیرون است، یکی آنچنان ندارد که محتاج یک لقمه نانی است که شکمش را امشب سیر کند. این اختلاف در جامعه اسلامی به وجود آمد. و بگویم به شما که هرجا این اختلاف وجود داشت اسلام در آنجا نیست. همچین قرص و محکم بدانید این را. هرجا اختلاف طبقاتی بود اسلام نیست. هرجا شرک بود اسلام نیست، هرجا تبعیض بود اسلام نیست، چون اسلام آن چیزی است که با تمام این بنیانهای پلیدِ فاسد، به شدت مبارزه میکند. پس اسلام نیست آنجا. امیرالمؤمنین میگوید حالا هم همین است. میگوید حالا هم مثل زمانی است که پیغمبر مبعوث شد. آن روز هم توحید نبود شرک بود، امروز هم همین است. منتهی با این تفاوت که بت امروز بدتر از بت دیروز است.
روزی که انسان ارزشی ندارد
آن روز هم برابری نبود، تبعیض بود، حالا هم عیناً همان است. منتهی با این تفاوت که آنجا تبعیضکنندگان، یعنی ابوجهل و ابولهب بیچارهها نمیگفتند خدا اینجور خواسته. میگفتند زور است. اینجا میگفتند نخیر، ما ارزشمان بیشتر از شما مردم است. میگفتند ما کاتب وحی پیغمبریم. دروغ هم درست میکرد. و کاتب وحی پیغمبر نیست معاویه. آن نویسنده عرب میگوید که هرکه بگوید معاویه کاتب وحی پیغمبر بوده دروغ میگوید. یک خط، یک کلمه هم معاویه از قرآن ننوشته. یک کلمه حتی.
سنی ها یک عده ای می گویند که معاویه کاتب وحی پیغمبر است. دروغ است. آن روز هم انسان ارزش و قیمتی نداشت که پیغمبر اکرم مبعوث شد، امروز هم که ۲۵ سال میگذرد انسان و انسانیت ارزش و قیمتی ندارد. آن که ارزش دارد، جاه و جلال است. آن که ارزش دارد زرق و برق است. آن که ارزش دارد پررویی است، درندگی است، وحشیگری است، قدرت داشتن است. هرکی قدرت در آستینش باشد، ارزشش از نظر مردم بیشتر است. امروز هم همین است. ببینید امیرالمؤمنین چه میگوید. میگوید بلیه زمان پیغمبر عیناً با همه ویژگیهاش «عادت کهیئتها» همانجوری که زمان پیغمبر بود، با همان هیئت، با همان خصوصیت امروز آمده.
برنامه حکومت حضرت علی چه بود؟
بعد میگوید که من هم میخواهم کاری را که پیغمبر کرد انجام بدهم. علی بن ابیطالب میگوید. شب ماه رمضان اینجا گفتم که حکومت علی یک حکومت انقلابی بود. هرکی بود شنفت. میگوید من هم میخواهم همین کار را انجام بدهم.
این را با این جملات بیان میکند. میگوید « لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله، و لتساطن سوط القدر، حتی یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم » خلاصه ترجمه این جملهها این است. میگوید حالا هم این جامعه را مثل یک جوالی که توش یک مقدار اشیائی هست و این را مرتب چیدند، میگیرم محکم تکانش میدهم تا خوب قاطی بشود. مانند دیگی که دارد میجوشد، آنچه پایین هست میآید بالا، آنی که بالا هست میرود پایین، همینطور جامعه اسلامی را میجوشانم، آن کسانی را که پاییناند میکشانمشان بالا، آنهایی که آن بالایند میکشانمشان پایین و این انقلاب است. در برنامه حکومت علی اینهاست.
در جامعه اسلامی، طبقه و دسته نداریم
آنهایی که بالا بودند برای همین بود که با علی بد بودند و بدی کردند. سعد بن ابی وقاص برای همین بود که با علی تا آخر عمرش بیعت نکرد. طلحه و زبیر برای همین بود که با علی علم مخالفت برافراشتند. چون خودش گفته بود «و لتساطن سوط القدر» باز حالا البته اینجا مترجم یا شارح ساده دلِ طفلک نهجالبلاغه، میگوید که این اشاره است به اطلاعاتی که جامعه اسلامی پیدا خواهد کرد. و اتفاقاً این جمله غالباً در همین موضوع به کار برده میشود که «لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله» یعنی خلاصه به آزمایشهایی دچار میشوید. نه. این نیست. «لتغربلن ، لتبلبلن» یعنی زیر و بالایتان میکنم، قاطیتان میکنم. اینجا جنس را سبک و سنگین کردید، دستچین کردید، ها؟! آن طبقه بالا قشنگترهاش را گذاشتی، طبقه بعد جنس وسطترش را گذاشتی، طبقه پایین جنسهای پَست را گذاشتی، ابداً این حرفها در جامعه اسلامی نیست، ریز و درشت ندارد. همه را قاطی میکنیم و قاطی کرد. قاطی کرد!
تقسیم بیتالمال در حکومت علوی
پیغام میدهد، عایشه ظاهراً، که علی به من دو درهم – حالا درست یادم نیست – دو درهم میدهد، به آن کنیزی که دیروز خودم آزاد کردم به او هم دو درهم میدهد. اصلاً حاضر نیست (بپذیرد). من؛ زوجه پیغمبر، عایشه ظاهراً بود این پیغام را داد، این گلهمندی از طرف ایشان به وجود آمده بود. به منم دو درهم، به آن زن بیارزش بیقابلیتی که تا دیروز کلفت خانه من بوده، صاحبش بودم، کنیزم بوده، به او هم دو درهم. اصلاً حاضر نیست تحمل کند این را.
اما علی بن ابی طالب میداند که همه مسلمانها برابرند. هرکی تقوا داشت او بالاتر است، اما به همان باتقواها هم پول بیشتری نمیدهند. هرکی عالمتر است او ارزشش بیشتر است اما به همان عالمها هم حقوق بیشتری نمیدهند. جامعه اسلامی اینجوری نیست. بیتالمال برابری است، تساوی است.
دیدگاهتان را بنویسید