به گزارش «ایام»، سید حسین شهرستانی؛ مدیر گروه حکمت و هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، یادداشتی در صفحه شخصی خود در شبکههای اجتماعی و در واکنش به سخنرانی اخیر آقامیری منتشر کرده که در ادامه میخوانید. تکیه اصلی مطلب را میتوان ترسیم ایده «استبداد روشنفکرانه و خشونت آزادیخواهانه» دانست که نگارنده مدعی است سخنران مذکور گرفتار آن است.
نیچه در تبارشناسی اخلاق، ایدهای اساسی درنقد اخلاقِ رحم و شفقت مسیحی طرح میکند که خلاصه آن اینست:
در پس چهره اخلاق رحم و شفقت مسیحی، کینتوزی و نفرت یهودی نهان است.
من به تفصیل این ایده کاری ندارم و علاقهمندان را به دو اثر «فراسوی نیک و بد» و «تبارشناسی اخلاق» نیچه و «کینتوزی» از ماکس شلر ارجاع میدهم.
مسأله من میزان خشونت، کینورزی و تهاجم و پرخاشی است که در لحن آقای آقامیری موج میزند، چیزی که درست درجهت خلاف فحوای کلام و محتوای گزارههایی است که او بر زبان میراند.
سخن، تنها چینش دستوری کلمات نیست. آنچه سخن را جان و جهت میبخشد، «لحن» و «طرز» کلام است.
درمورد سخنرانی اخیر آقامیری، تضاد میان محتوا و لحن گفتار، بس آشکار است. به خشونتبارترین لحن، خشونت محکوم میشود و به تهاجمیترین طرز، سخن از رحم و مهربانی میرود.
دروغ همیشه کذب منطقی نیست، دروغ همچنین ناسازی لحن و محتوا و دوگانگی حال و قال است.
اما مسأله دراینجا مسآلهای اخلاقی و قضاوتی روانشناختی نیست. من درمقام افشای «باطن» ضمیر کسی نیستم، بلکه میخواهم نیروی ستیزهجو، ضدگفتگو و خشونتباری را که در متن (و نه در باطن) گفتار دین رحمانی شبهروشنفکرانه وجود دارد منعکس سازم. نیرویی که پیش از طرح هر تزی، در کار تشدید تقابلهای دوقطبی است.
بعد از دیدن این سخنرانی به یاد ایده نیچه افتادم و از عمق نفرتی که درپس کلماتی «درباره رحم و محبت» موج میزند شگفتزده شدم.
گرچه گفتار امثال آقامیری نازلتر از آنست که مصداق حقیقی تحلیل نیچه باشد، لیکن این تحلیل برای نشان دادن بحران ذاتی ایدههای شبهمسیحی مدعی «اسلام رحمانی» در ایران معاصر بشدت راهگشاست.
چنانچه درخصوص بزرگترین نماینده روشنفکری دینی یعنی عبدالکریم سروش هم این وضع را شاهدیم، آنکه فحوای سخن و موضوع گفتارش رواداری و آزادفکری است حالآنکه لحن و طرز و سیره گفتارش، یکسره جدلی پرخاشگر و مملو از توهین و هتک و برچسبزنی است.
نیچه خود به امتداد این انحطاط فریبکارانه اخلاق مسیحی در عصر مدرن اشارات بسیار نموده است.
و ازهمین سنخ است پدیده آشنای «استبداد روشنفکرانه» و خشونت آزادیخواهانه.
بسیاری آقامیری را بخاطر مضمون سخنانش رد یا تأیید میکنند، اما آنچه درین پدیده برای من معنیدار است اینست که ظهور و رونق چنین چهرههایی بهرغم برخی ظواهر کُمیک، نهتنها کمکی به بهبود روحیه رواداری و تفاهم و همسخنی در جامعه نمیکند، بلکه هر نوع گفتگوی عقلانی و همدلانه را از پیش مخدوش میسازد.
اما در اینجا چند پرسش اساسی باید پیش کشیده شود:
این کینهتوزی و ستیزهجویی که در پس گفتار رحم و رواداری نهان گردیده، چه در ساختار و بستر اجتماعی و فرهنگی ریشه دارد؟
موضوع یا ابژه این نفرت دقیقاً چیست؟
و چرا این گفتار چنین مورد سمع و قبول بخشی از بدنه اجتماعی واقع میشود؟
یکی از زوایایی که ذهن مرا مشغول داشته، مسأله بستر رشد و تکثیر چنین چهرههای نوخواستهای است: شبکههای اجتماعی سلبریتیپروری که هیاهو را جایگزین گفتگو کردهاند، آزادی را در ولگردی و مصرف خلاصه میکنند و فرهنگی را به رسانه فرو میکاهند و از این مسیر آن را دستآموز اقتصاد سرمایهسالار میسازند.
دیدگاهتان را بنویسید