به گزارش «ایام»، متن پیش رو گفتاری از حجت الاسلام محمدجواد نظافت؛ استاد حوزه علمیه مشهد و مدیر مدارس علمیّه حضرت مهدی (ع) با موضوع «مسئولیت مومنین در جامعۀ حسینی» است که شب ششم محرم محرم ۱۴۴۲ در هیئت لبیک مشهد ایراد شده است. گزیده این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
آحاد جامعه نسبت به هم و اجتماع مسوولیت دارند
این تصور که اگر بهترین مسوول بیاید سر کار، کارها درست میشود، این تصور غلطی است. البته مدیریت خوب خیلی میتواند تأثیر بگذارد، ولی شرط و شروط دارد، در حالیکه در حل مسایل و مشکلات شیطان همیشه ذهن ما را متوجه ایرادات دیگران میکند. اصولاً این یک عیبی در همۀ ما است که در مسایل سیاسی به نحوی، در مسایل اجتماعی به نحوی و در مسایل خانوادگی هم به یک نحو خودش را نشان میدهد. معمولاً ما بیشتر از عیوب طرف مقابل میگوییم، یعنی در مقام تحلیل دربارۀ ریشه مشکلات کشور و راه حل آنها، ذهنمان متوجه مدیران و کارگزاران میشود، ولی از اینکه ما هم نقشی داریم و وظیفه ما چیست، چیزی نمیگوییم. ادبیات اهلبیت(ع) اینگونه نیست. آنها میگویند همه آحاد جامعه نسبت به هم و اجتماع مسوولیت و سهم دارند. همه بر گردن هم حق دارند، یعنی نسبت به هم، هم حق دارند، هم تکلیف. این چنین نیست که بگوییم قرار است معجزهای بشود. امام معصوم هم بیاید مشکلات حل نمیشود مگر اینکه یارانی پیدا شوند که وظایفشان را به درستی انجام دهند. به این مناسبت از خطبه ۳۴ نهج البلاغه برایتان مواردی را خواندم که امیرالمومنین (ع) فرمود من علی بر گردن شما و شما نیز بر گردن من حق دارید. اول حضرت حق و تکالیف خودشان را در قبال آنها متواضعانه شمردند که خیرخواهی، تعلیم، تأدیب و تربیت و مراقبت از بیتالمال بود؛ بعد وظایف مردم را در قبال حاکم مطرح کردند.
حق ولی، حضور مردم در صحنه است
حضرت فرمود حق من این است که «و الإجابه حین ادعوکم»، وقتی شما را دعوت میکنم باید اجابت کنید. حق من این است. یعنی حق ولی، حضور مردم در صحنه است و واقعاً هر کجا که مردم در صحنه بودند، با چشم خودمان دیدیم مشکلات حل شده است و هر کجا هم که مردم در صحنه نبودند نتوانستند کاری بکنند. امیرالمومنین (ع) اصلا دلیل اینکه پذیرفتند خلافت خلفا را با اینکه پیامبر ایشان را منسوب کردند، دلیلش این بود که فرمود «من ید جذا» دارم، دستم بریده است و یار ندارم. بدون یار نمیشود.
در جمهوری اسلامی هر کجا که مردم پای کار آمدند واقعاً معجزه شد. چه در زمان انقلابش، چه در زمان جنگش و چه در همین سختیهایی که الان هست مانند حضور مردم در فعالیتهایی نظیر رزمایش مواسات، کمکهای مردمی برای مقابله با کرونا و … .
حضور مردم یکی از عوامل ارهاب دشمن است
یک راهبرد قرآنی در برابر دشمنان، ارهاب است. حضور مردم نیز یکی از عوامل ارهاب دشمن است، «تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم». حضور مردم پشتوانه مردمی نظام را به رخ میکشاند و دشمنان میترسند و کمتر ما را اذیت میکنند. مشکل اولیاء خدا هم همین بوده، یعنی این پشتوانه مردمی هم نقطه قوت است و هم آن جایی که این وظیفه در حق ولی و امام ادا نمیشود، نقطۀ ضعف به شمار میرود. امیرالمومنین(ع) اینطور میگوید: «الاَ وَ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَی قِتالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَیْلاً وَ نَهَاراً»، حضرت از یارانش گله میکند و میگوید من شما را برای جنگ با این شامیان، شب و روز، «سِرًّا وَ إِعْلاناً»، دعوت کردم. حضرت آنقدر متواضع بودند که سرّی درِ خانه افراد میرفتند، به امید اینکه شاید این روش اثر بگذارد، هم علنی و عمومی دعوت میکردند و هم سرّی. بعد فرمود به شما گفتم بجنگید قبل از اینکه بجنگند. حضرت به خدا قسم میخورند و میگویند هیچ قومی با آنها درون خانهشان جنگ نشد مگر اینکه ذلیل شدند، بعد حضرت میگوید: «فتواکلتُم»، «تواکلتُم» یعنی به دیگری واگذاری کردن. مانند پدری که به یکی از بچههایش میگوید برو نان بگیر، او هم به فرزند دیگر میگوید تو برو نان بگیر، او به دیگری میگوید و همینطور دیگری به دیگری کار را حواله میدهند. ما هم الان اهل تواکُل هستیم، یعنی خودمان را برای این بارهای زمین مانده مخاطب نمیبینیم، میگوییم با کس دیگری است و با ما نیست. آنهایی که اهل تواکُل هستند، متخاذل هم هستند، فرمود «و تخاذلتُم»، یعنی یکدیگر را خوار میکنند با کمک نکردنها و اینگونه جبهه مومنین ضعیف میشود. اینها درد دلهای امیرالمومنین(ع) است. پس فکر نکنید اگر معصوم بیاید حکومت کند کارها درست میشود.
تفرقه مومنان در پشتیبانی از حق، عامل غصه ولی است
بعد حضرت فرمود که تا اینکه سپاه معاویه با حملههای پی در پی شهرهای شما را یکی پس از دیگری گرفتند. حالا این خطبه داستانش مربوط به خطبه جهاد و حمله به شهر انبار است که سپاه معاویه آمدند و غارت کردند، شهید کردند و به خانمها بیاحترامی نمودند. دستبند و گلوبند و زیورآلات آنها را درآوردند که در این مورد امیرالمومنین(ع) میگوید آنها با دست پر، زخمی هم ندادند و برگشتند. بعد فرمود اگر مرد مسلمان از این خبر بمیرد نباید او را سرزنش کرد، بلکه باید به او بگوییم بارک الله که آنقدر غیرت داشتی که از غصه این خبر لااقل مَردی. «فیا عجباً عجبا»، بعد حضرت میگوید ای شگفتا، ای شگفتا، به خدا قسم دل را میمیراند و غصه را جلب میکند این نکته که دشمنان بر باطل خودشان متحد هستند در حالیکه شما نسبت به حق خودتان متفرق هستید. یک جا امیرالمومنین(ع) قسم خدا میخورد که دشمنتان پیروز میشود. بعد چهار دلیل میآورند که در یک موردش میگویند اتحاد دشمنان و تفرقه شما باعث شکست میشود. الان همین گرفتاریها را فیالجمله ما امروز داریم. من این تعبیر را چند جا گفتم که بعضی از ما مثل تیم فوتبالی هستیم که بازیکنانش اولین مأموریتشان این است که نگذارند هم تیمیشان گل بزند. آن یکی توپ را از زیر پای هم تیمیاش درمیآورد میگوید من گل میزنم، باز آن دیگری توپ را از زیر پای این یکی درمیآورد و … . دلیلش این است که ما اخلاص نداریم. فط میگوییم «من». گاهی به این تشکلها میگویم هرازچندی به همدیگر کمک کنید، گاهی همدیگر را تشویق کنید تا کمی طعم اخلاص را بچشیم. یک کم با مرضهای حسادت، خودشیفتگی، منیت و ناخالصیها مبارزه کنیم تا کار پیش برود. بنابراین به تعبیر امیرالمومنین(ع) تفرقه مومنان در پشتیبانی از حق عامل غصه ولی است، بعد فرمود رویتان زشت باد و غمگین باشید، شما مثل یک سیبلی شدید که به سمتتان تیر افکنده میشود و واکنشی نشان نمیدهید. شیعه بیغیرت مانند سیبل در میدان تیر است که واکنشی نشان نمیدهد. این شیعه مایۀ غصه ولی است. فرمود حمله میکنند، اما شما حمله نمیکنید. با شما میجنگند اما شما نمیجنگید. امروز البته الحمدالله جمعیت قلیلی، «کم من فئهٍ قلیله» پیدا شدند که این از زمینههای ظهور امام زمان(عج) است و توانستند با حضور در میدانهای نبرد، امنیت را حفظ کنند، ولی الان عصرِ جنگهای جدید است: جنگ رسانهای، جنگ فرهنگی، ایجاد فساد، ایجاد شبهه؛ اما ما معمولاً دنبال زندگی شخصی هستیم.
فرمود با شما میجنگند، اما شما با آنها نمیجنگید. معصیت خدا میشود، رضایت میدهید. بعد فرمود وقتی به شما در ایام تابستان میگویم بیایید بروید به سمت دشمن، میگویید علی حالا که هوا خیلی گرم است، صبر کن هوا یک کم خنک بشود. وقتی زمستان میگویم حالا بیایید برویم، میگویید حالا که هوا خیلی سرد است، بگذار «مهلنا ینسلخ عنا البرد»، یک کم سرما کمتر بشود. فرمود شمایی که از گرما و سرما فرار میکنید به خدا قسم از شمشیر بیشتر فرار خواهید کرد. اینجا حضرت برای اینکه غیرتی کند یاران بیغیرت را فرمود: «یا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ»، ای شبیه مردان و ای نامردان! «حلُومُ الْأَطْفَالِ»، ای کسانی که خوابتان مثل بچهها سنگین است، ای کسانی که عقلتان مثل عروسهای در حجله است، یعنی همهاش به فکر شهوات هستید، «لَوَدِدْتُ»، فرمود دوست داشتم شما را اصلاً نمیدیدم و با شما آشنا نمیشدم، بهخدا قسم این آشنایی منجر به پشیمانی شد. «قاتلکم الله»، امیرالمومنین(ع) میگوید خدا شما را بکشد، سینه من را پر از خشم کردید و غصهها را جرعه جرعه بر من نوشاندید.
ظهور حضرت آغاز مجاهدتها است
حالا هی بگو «عجل لولیک الفرج»، شعار بده بگو اگر امام زمان(عج) را ببینم، چنین میکنم یا چنان. خب آنها میدیدند، مگر دیدن مشکلی را حل میکند؟ نمیگویم نگویید عجل لولیک الفرج، ولی بگویید خدایا ما را آماده فرج کن. یعنی عجل لولیک الفرج، آن ور سکهاش کسب آمادگی است. برای همراهی با ولی عصر(عج) باید یک آمادگی ایجاد شود. اگر کسی میگوید خدایا فرج امام زمان(عج) را برسان، اما نمیگوید خدایا مرا آماده فرج کن، این اصلاً مفهوم فرج را نمیفهمد، چون ظهور حضرت آغاز مجاهدتها است. اگر کسی ولی فقیه را نمیتواند تحمل کند به مراتب امام معصوم را هم نخواهد توانست. اصلاً انقلاب اسلامی به نظر من حجت را تمام کرده و نشان داده است که حالا حالاها باید صبر کرد تا آمادگی پیدا کنید. فرمود: «انّ أمرنا صعب و مستصعب»، امر ما اهلبیت دشوار است و تنها فرشته یا ملک مقرب یا نبی مرسل یا مومنی که در بلاها ورزیده شده باشد مثل حاج قاسم سلیمانی میتواند تحمل کند. «مومنٌ امتحن الله قلبُه بالایمان»، کسی که بیست کیلو بار نمیتواند بردارد چگونه میگوید خدایا یک شرایطی فراهم کن من هزار کیلو بار بردارم. میگوید آقا بیا همین بیست کیلو را فعلاً بردار، میگوید نه بابا اینها را ولش کن، بار هزار کیلو را به من بده تا بردارم؛ امام زمان ظهور کند، شرایط این جوری است، یعنی وقت مجاهده جدی است.
بزرگترین گناه، بیتفاوتی نسبت به ولیّ است
حضرت فرمود که غصهها را جرعه جرعه به من نوشاندید. حالا اینجا را دقت کنید «افسدتُم علیَّ رأیی بالعصیان»، نظریات امام معصوم راهگشا است. مقام معظم رهبری شاگردی مکتب اهلبیت را کرده فلذا این نظریات راهگشا است، ولی حضرت میگوید نظرات من را فاسد کردید. یعنی در مقام عمل، ناکارآمد جلوه دادید. مقام معظم رهبری هر چه سخنرانی کنند و صرفاً روزنامهها چاپ کنند، با این کار دردی دوا نمیشود، باید عمل کرد. مثل اینکه مثلا دکتر نسخه بپچید، با نسخه نوشتن خالی که مرض خوب نمیشود، بلکه باید این دارو مصرف شود تا درمان صورت بگیرد. لذا امیرالمومنین(ع) به یارانش میگوید نظرات من را با نافرمانی کردن فاسد کردید. یعنی در مقام عمل، ناکارآمدیاش را نشان دادید. یعنی با اینکه کارآمد بود، خوب اجرا نشد. بعد فرمود: «حتی لقد قالت قریش»، کار را به جایی رساندید که قریش میگوید پسر ابیطالب مرد شجاعی است، یعنی شجاعت امیرالمومنین(ع) را نمیتوانند انکار کنند، «ولکن لا علم له بالحرب»، اما تهمت میزنند که این شکستهایی که در اواخر عمر حضرت اتفاق افتاده، به خاطر این است که علی(ع) مدیریت نظامی و علم نظامی ندارد، بلکه فقط شجاعت دارد و خب شجاعت هم که پیروزی نمیآورد.
حضرت بعد فرمود من بیست سالم نبود در میدان جنگ بودم، الان که بیش از شصت سالم است. سپس این جمله را فرمود: «لکن لارأی لمن لا یُطاع»، اگر به حرف کسی نکنند نظریهاش انگار وجود ندارد، انگار نظریه ندارد. پس اینکه امیرالمومنین(ع) میفرماید حق من این است که شما دعوتم را اجابت کنید، خیلی مطلب مهمی است. ما متأسفانه این بیتفاوتیها را گناه حساب نمیکنیم، بعد هم میگوییم چرا رشد نمیکنیم. بعد فکر میکنیم با دعا و ثنا و روضه و صلوات صرف رشد میکنیم. میگوید:
ما در این انبان گندم میکنیم
گندم جمع آمده گُم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما به هوش
کین خلل در گندم است از مکر موش
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگه آن در جمع گندم کوش کن
این جیب سوراخ هی درون آن ثواب بریز، از دست میرود. بعد هم وقتی میخواهیم در اقداماتمان بازنگری کنیم، گناهان صغیره برایمان خیلی بزرگ میشود و بزرگترین گناه که بیتفاوتی نسبت به درخواست ولی است، برایمان خیلی ساده میشود. تازه بعضیهایمان این طوری که هستیم باید ذرهبین بگذاریم تا برای خودمان گناه پیدا کنیم. میگوییم خب نمازمان را که میخوانیم، الحمدالله خمسمان را که میدهیم، روزه هم که میگیریم پس ما چه عیبی داریم. بزرگترین گناه، بیتفاوتی نسبت به ولیّ است و بزرگترین مسوولیت، مسوولیتی است که انسان نسبت به مولایش دارد.
باید فکر کنیم نسبت به امام زمان(عج) چه مسوولیتی داریم
آن شب این آیه را برای شما گفتم: «یومئذٍ لتُسئلُنَّ عن النعیم»، روز قیامت از نعمتها سووال میشوید. امام صادق(ع) یا طبق یک روایتی امام باقر(ع) به ابوحنیفه که مثلاً مفهوم نعیم (نعمتها) را به معنای نان و آب و گوشت و این قبیل معانی تفسیر میکرد، فرمود خدا کریمتر است که روز قیامت بگوید چقدر غذا خوردی. بلکه میگوید با نعمت ولایت چه کردی. بنابراین همۀ ما باید فکر کنیم نسبت به امام زمان(عج) چه مسوولیتی داریم. حالا دسترسی که به امام نداریم، اما شیعه را در دوران غیبت سرگردان نگذاشتند. امیرالمومنین(ع) مبنایش را این چنین فرمودند: «إِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ بِغَیْرِ طَرِیقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ»، فرمود انبیاء مردم را سرگردان رها نکردند، بلکه یک راه واضحی را مشخص و یک علَمی را برافراشتند. اصلاً مبنای شیعه این است که میگوییم انبیا و ائمه امکان ندارد بیجایگزین بروند؛ چراکه همه انبیاء اگر میرفتند، جانشین تعیین میکردند. همانطور که اهلبیت(ع) در طول این سالها و قرنها هم راه را و هم علَم را مشخص کردند. چنانکه که گفتند به فقها مراجعه کنید. فقها هم که همه با هم نمیتوانند جامعه را رهبری کنند. مثلاً فرض کنید افرادی در اتوبوس باشند که همگی گواهینامه داشته باشند، مگر همه با هم میتوانند پشت فرمان بنشینند؟ فرمان یا عَلَم دست یک نفر است. همه باید هوای علمدار را داشته باشند. این بیتفاوتی نسبت به هواداری از ولی، گناه گوچکی نیست. در طول تاریخ همینطور بوده است.
علامت اطاعت از خدا اطاعت از ولی خدا است
پس امیرالمومنین(ع) میگوید حق من این است که شما اطاعت مرا کنید. مفهوم اطاعت به معنای پیروی عاشقانه است نه پیروی عادی. چون تبعیت هم میگویند بکنید. اطاعت از طوع است، طوع نقطه مقابل کره یا کراهت است. گاهی آدم زورکی یک کاری را انجام میدهد، گاهی نه بامیل و با اشتیاق. میداند ولیّ از من به من آگاهتر و از من به من مهربانتر، میداند امر او به نفعش است و هیچ راهی جز اطاعت ندارد. علامت اطاعت از خدا اطاعت از ولی خدا است. علامت محبت خدا، محبت نسبت به رسول و ولیّ خدا است و علامت محبت هم پیروی عاشقانه و اطاعت است. نمیشود به ادعا گفت، با سینهزنی مسأله حل نمیشود. سینه بزنید اشک هم بریزید، خیلی هم ثواب دارد، ولی امر بر ما مشتبه نشود؛ چون ما در این جلسات آمدیم بیشتر یک گریهای بکنیم سبک بشویم و دیگر عذاب وجدان نداشته باشیم. یک کم که نماز شب میخواند، یک کم که اشک میریزد دیگر با خود میگوید الحمدالله مثل اینکه ما رفتیم به عرش اعلی. اشتباه نکنید عزیزان. فرمود: «من حاسب نفسُه رَبِح»، خودمان را محاسبه کنیم. امیرالمومنین(ع) فرمود به خودتان بدبین باشید تا عیبهایتان را پیدا کنید. این تعبیر در نهجالبلاغه است. فرمود مومن شب را به صبح و صبح را به شب نمیآورد مگر به خودش بدبین است و پیوسته به خودش عیب میگیرد. اگر اشک اثری بگذارد از اینجا که دارم میروم بیرون، چند تا ویژگی دارم: یک با عیبهایم آشنا شدم، دو تصمیم تازهای گرفتهام، اشک باید عُجب ما را بشکند. همچنان که دل میشکند، باید عجب هم بشکند نه که ما طلبکار بشویم فکر کنیم دیگر حالا تمام است.
مجلس امام حسین(ع) باید افراد را پرانگیزه کند
مجلس امام حسین(ع) باید افراد را پرانگیزه کند. شیطان با شما کار دارد. امام صادق(ع) فرمود یک حدیثی هست خطاب به ابن جندب خیلی قشنگ است، فرمود شیطان دامهایی پهن کرده، این دامها فقط مال شیعیان است. شیطان با مسیحیها، با یهودیها و با غیر پیروان اهلبیت کاری ندارد مگر اینکه بخواهند بیایند به این خط نزدیک بشوند. تا بخواهند نزدیک بشوند باز قرآن میگوید: «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»، سر راه راست مینشینند. چون شما بچههای مذهبی ثوابهایتان خیلی سازنده و مفید است، شیطان اذیت میکند. لذا باید به خدا از شر شیطان پناه برد.
آنچه که ما را به اهلبیت نزدیک میکند، تبعیت و اطاعت است
قرآن اینطور میگوید: « قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی»، اگر راست میگویید که خدا را دوست دارید از ولی خدا تبعیت کنید. تبعیت اثرش چیست؟ اثرش این است که ما با اهلبیت(ع) خودی میشویم. حضرت ابراهیم فرمود: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی»، هر کس مرا پیروی میکند از من است. لذا سلمان را که تبارش از عجم و فارسی زبان است، پیامبر دربارهاش فرمود: «منّا اهلالبیت». این چنین نیست که بگویید داستان به نسب و خون است؛ نه. البته ما به عشق پیامبر به سادات احترام میگذاریم، اما فکر نکنید هر کس از آن تبار اهلبیت است به آنها نزدیکتر است. آنچه که ما را به اهلبیت نزدیک میکند، تبعیت و اطاعت است. اطاعت موجب میشود ما با آنها سنخیت پیدا کنیم. بدون اطاعت، انسان از آنها دور است. در نهجالبلاغه داریم امیرالمومنین(ع) فرمود کسی که پیروی میکند، ولی است و دوست ویژه به حساب میآید. کسی هم که گناه میکند دشمن به حساب میآید. فرمود کسی که گناه میکند دور است، لذا دربارۀ فرزند حضرت نوح که پاره تن نوح است، پاره تن پیامبر خدا است، خدای متعال فرمود: «انّه لیس من اهلک»، چون فاسد شده بود، دیگر او اهل تو نیست. گوشت و خونش از تو است، ولی روحش با تو سنخیت ندارد. هویت اصلی انسان به روح و قلبش برمیگردد. بنابراین اگر کسی از ائمه پیروی کند جزو آنها میشود. ما خودمان را میچسبانیم به اهلبیت دیگر، اینطور نیست؟ میگوییم ما حسینی هستیم. یک سری روایات داریم – روایتهایی که با «لیس منّا» شروع شده- که اهلبیت ما را از خودشان طرد کردند. گفتند اینها از ما نیستند. نمیخواهم ناامید کنم، چون عرض کردم یکی به من گفت شما ناامید میکنید، گفتم اینطور نیست و اتفاقاً این انذارها در دلش امیدواری است، چون انذار قرار است به تحرک وادار بکند. ناامیدی یعنی اینکه انسان کار و تلاش نکند. فرمود: «لیس منّا من لم یُحاسب نفسه»، اگر کسی خودش را محاسبه نمیکند از ما نیست. باید همه به فکر ارزیابی خودمان باشیم، ارزیابی با خوشبینی نه، بلکه با بدبینی تا عیبهای خود را پیدا و با شاخصها ارزیابی کنیم. شاخص، نماز است. «قد أفلح المومنین الذین هم فی صلاتهم خاشعون و الذین هم فی زکات فاعلون»، شاخصهایی که قرآن گفته، اینها است. اینکه من یک جایی احساساتی بشوم و اشکی بریزم، اگرچه خیلی خوب است، ولی دقت کنید همۀ شاخص این نیست. خب اطاعت باید کرد در عرصههای گوناگون تا بتوان نتیجه گرفت.
دیدگاهتان را بنویسید