به گزارش «ایام»، متن پیش رو یادداشتی تحلیلی از دکتر جمال یزدانی؛ پژوهشگر و دانش آموخته فرهنگ و ارتباطات دربارۀ مسئله حجاب و اولویت آن در جامعه است. متن این یادداشت را در ادامه میخوانید:
گزارههای مشهور درباره مسئله حجاب
در تعامل با مسئله حجاب چند گزاره مشهور وجود دارد:
- این مسئله به نسبت دیگر مسائل اجتماعی از جهت مبانی دینی و اولویتهای رهبری در اولویت نیست.
- این مسئله در اولویت بسیاری از نهادهای نظام قرار دارد.
- طرح این مسئله باعث سوء استفاده جریانات سیاسی میشود بنابراین برای قرار نگرفتن در این دوگانه(حجاب و ضدحجاب یا آزادی پوشش و اجبار بر پوشش) نباید این مسئله را طرح کنیم.
- مهمترین علت بدحجابی، فساد مسئولین و عملکرد بد آنها است و این تجاهر به بیحجابی یک واکنش سیاسی برای اعتراض به این وضعیت است.
- عملکرد غلط حزباللهیها و مذهبیها، ادبیات تند برخی از آنها و برخورد انتظامی(مانند گشت ارشاد و…) در این حوزه باعث گریزان شدن زنان از حجاب و سر لج افتادن جامعه شده است.
- و….
این گزارههای مشهور، همگی به نوعی کار بر روی مسئله حجاب را بسیار پیچیده و به نوعی حرکت درست را در این حوزه با کندی جدی مواجه کرده است. افرادی که این گزارهها را مطرح میکنند نیز از طیفهای مختلفی به لحاظ مبانی دینی و فکری هستند: از انقلابی گرفته تا ضدانقلاب و بیدین و دیندار و…
اما به نظر میرسد چند طیف هستند که نمیخواهند-یا ناخواسته- مسئله حجاب از سوی گفتمان انقلاب اسلامی به درستی طرح شود و راهکارهای متناسب با آن پیگیری گردد:
طیف اول: اصلاحطلبان هستند که از این مسئله کمال سوء استفاده را میکنند. آنها با تهدید جامعه نسبت به مواضع رقبایشان در این حوزه، از طیف مخاطب خود رأی میگیرند و بسیاری ازآنها نیز از این امر خوشحالاند. تقریبا به لحاظ نظری و عملی پایبندی به حجاب برای این طیف دیگر اهمیتی ندارد و این مسئله را از دستور کار خود خارج کردهاند، مگر برای همین سوءاستفادههای گاه و بیگاه انتخاباتی و اقتصادی و…(عملکردها و مواضع ایشان در سالهای اخیر موید این مدعاست که جای پرداختن به این امر در این یادداشت نیست.)
طیف دوم: طیفی از جبهه انقلابی که واقعاً و به حق مسئله حجاب برایشان اهمیت و اولویت دارد، اما در ادبیات گفتاری و روشهای اجرایی برای پیگیری این مسئله دچار مشکلاند: یا افراطیاند یا عقبماندهاند و… و انتظار دارند همچنان با ادبیات دهه شصتی و دهه هفتادی با مخاطب دهه نودی مواجه شده و موثر واقع شوند.
طیف سوم: عدالتخواهانی هستند که حجاب را کلا از مسئله بودن خارج کردهاند و هرگونه طرح بحث در این حوزه را خروج از اولویت عدالتخواهی و عمدتاً با رویکرد محوریت مسائل اقتصادی میدانند. این دوگانه را برساختهای سیاسی میدانند و معتقدند که اگر عدالت محقق شود این مسئله هم خودبهخود حل میشود.
طیف چهارم: یک طیف از انقلابیون که پیشاپیش نومید شدهاند و معتقدند مسئله حجاب تمام شده است و دیگر در این بخش کاری نمیتوان سامان داد و هرکار ایجابی یا سلبی در این حوزه شرایط را بدتر خواهد نمود، بنابراین بهتر است این امر به سکوت برگزار شود و جامعه مسیر خود را طی نماید.
مسئله حجاب، شاید بتوان گفت جزو معدود سیاستهای نرم جهان غرب است که جزو طولانیترین و پرهزینهترین سیاستهای آن جبهه، در دشمنی با مردم ایران است. اتفاقاً استراتژیستها، سیاستمداران و هنرمندان غربی(بهخصوص آمریکایی) در این امر هم کاملاً متمرکز عمل کردهاند.
بهعنوان مثال مثلاً اینگلهارت و نوریس در یادداشتی که در سال ۲۰۰۳ در نشریه فارین پالیسی منتشر کردند، مدعی شدند:
«گسل و شکاف اصلی میان غرب و اسلام در مورد تساوی جنسیتی و آزادی جنسی است. بهعبارت دیگر، ارزشهایی که دو فرهنگ اسلام و غرب را از هم جدا میکند، بیشتر در مورد شهوت است تا در مورد مردم.»(مجله سیاحت غرب، شماره۱، ص۲۵)
آنها در حوزه فرهنگی و اجتماعی، علیه ملت ایران، یک راهبرد شفاف داشتهاند(این گزاره توصیفی مبتنی بر تحلیل برنامههای تلویزیونی، پویشهای رسانهای، اسناد اندیشکدههای آمریکایی و… تولید شده است):
- باید به صورت عملیاتی، پرحجم و مستمر و در همه ابعاد، اسلام انقلابی و سبک زندگی انقلابی را هدف قرار داد.
- پایه این سبک زندگی، در جامعه ایرانی هم بر خانواده انقلابی متمرکز است.
- در خانواده انقلابی زنان نقش محوری را ایفا میکنند.
- با مطالعه و رصد تاریخ انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف، نکته کلیدی موفقیت انقلاب اسلامی را این میدانند: پیشروان انقلاب در صحنههای مختلف نهضت، جهادسازندگی، سوادآموزی، پرورشی، پشتیبانی جنگ، مدافعین حرم و… «زنان محجبه فعال اجتماعی» هستند.
- تنها وجه ممیزه زن انقلابی با غیرانقلابی یا غربی، منتفی کردن امکان حضور عفیفانه فعال او در صحنه اجتماعی است.
- بنابراین: بهصورت متمرکز و با همه ابزارهای فرهنگی، هنری و رسانهای، در طول زمان باید این امکان را منتفی کرد. این امر هم از این مسیر محقق میشود: ابتدا باید منطق حجاب را زد، تا بدینوسیله زن غیرانقلابی تولید شود و بالتبع به خانواده غیرانقلابی رسید تا در نهایت سبک زندگی غیرانقلابی رواج یابد و از این طریق نظام انقلابی مضمحل گردد.
البته این سیاست خاص نسبت به انقلاب اسلامی، در نوع نگاه مستکبرین نسبت به زنان نیز نهفته است. به هرصورت زن الگو در منطق جبهه باطل، زن گرفتار در فردیت خویش و ابزاری برای تخدیر تودههای فعال اجتماعی برای خاموش کردن اعتراض به یکسان سازی جهانی است. این الگو با همه ابزارهای سیاسی، اقتصادی، هنری و رسانهای و با بالاترین هزینه ممکن در اقصانقاط جهان در حال اجراست بهگونهای که متفاوت فکر کردن و سخن گفتن و عمل کردن نسبت به این الگوی رایج، خطایی نابخشودنی در افکار عمومی جهان محسوب میشود و دقیقاً به دلیل همین رویکرد جمهوری اسلامی است که اینقدر سیاستها و برنامههای متنوع و متکثر و پرحجمی بر «زن اسلامی-ایرانی» متمرکز است. واقعا میتوان ادعا کرد خط مقدم نفوذ دشمن و البته مقاومت در برابر این حمله وسیع، زنان و دختران مظلوم ایرانیاند.
حالا در این فضای تصویرشده فضای تقابلی ما با این راهبرد دقیق، هوشمند، مستمر و البته پرهزینه چگونه است؟ ما در این مدت ۳۰ ساله اخیر تجربیات موفق و ناموفقی در تقابل با این راهبرد دشمن داشتهایم که مرور آنها میتواند پاسخ بسیاری از مسائل و چالشهای این حوزه باشد(گرچه همین بازخوانی هم عمدتاً از سوی موافقین و مخالفین صورت نمیگیرد و عمدتاً مباحث زنان یا در بازگویی آسیبهای موجود زنان خلاصه میشود یا در گزارههای محدود خاص رسانهای مانند ورزشگاه و… که هیچگاه مسئله اصلی زن ایرانی نبوده است، منحصر میشود.)
برخی از برنامهها و موفقیتهای نظام را برشماریم:
- در سطح نظری و مبنایی؛ سومین و آخرین نشست از نشستهای الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت با موضوع زنان در محضر رهبر انقلاب اسلامی صورت گرفت. مباحث مهمی در این نشست مطرح شد، اما قرار گرفتن این موضوع در کنار موضوع عدالت(به عنوان دومین نشست) نشاندهنده سطح اهمیت و اولویت این مقوله برای نظام اسلامی و رهبر انقلاب بود.
- یکی از مهمترین موفقیتهای جمهوری اسلامی در حوزه ورزش زنان است. ما هم در سطح بینالمللی توانستیم الگوی خودمان را بقبولانیم و نشان دادیم که با حفظ حجاب نیز میتوانیم به سکوهای مهم جهانی در رقابتهای ورزشی برسیم. همچنین کارهای انگیزهسازی که رهبر انقلاب در تجلیل از این ورزشکاران صورت دادند، این الگو را تحکیم نمود.
- در حوزه آموزش و پرورش و بهداشت هم به صورت حاکمیتی به رابطه عفیفانه پزشک و معلم زن برای مخاطب زن دست یافتهایم. از معلمین و مدیران آموزشی گرفته تا پزشکان زن متخصص و فوق تخصص و… البته هیچگاه این دستاوردهای انقلاب ضریب نیافته است و بیشتر ما در این حوزهها منفعل عمل کردهایم.
- تدوین قانون جامع عفاف و حجاب از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز(فارغ از نقدهایی که به این قانون وارد است) مهمترین اقدام حاکمیت در این حوزه است.
و البته موارد دیگری که باید به صورت مستقل به دستاوردهای انقلاب در حوزه زنان برای تقابل با برنامه جدی دشمن پرداخته شود.
اما حالا به نظر میرسد باید به بررسی کارهای ناموفقمان در حوزه حجاب در چهاردهه گذشته بپردازیم. برای این امر لازم مقدمهای را بیان کنیم:
حکومت تشکیل شده است که فضای عمومی جامعه را به سمت آرمانها و ارزشها حرکت دهد. حاکمیت اسلامی نسبت به دو محور عدالت و هویت همزمان مسئولیت دارد.(دو پایه عدالت و عقلانیت یا عدالت و توحید یا عدالت و عقلانیت و معنویت هرکدام از این چندگانهها را مدنظر بگذاریم.) تحقق عدالت بدون هویت مطلوب نیست و تعلق به هویت بدون عدالت هم.
اما اصلاً نباید تصور کنیم که اگر برخی مصادیق عدالت (بهخصوص اقتصادی) محقق شوند، مسئله هویت خودبهخود بهدست میآید. بیایید تصور کنیم در پنج سال آینده، وضع اقتصادی مردم خوب شود، همه مسئولین پاکدست شوند، جلوی رانتها و رباخواریها گرفته شود، اشرافیت هم رخت بربندد، تبعیض طبقاتی هم از میان برود و… ، اما جامعه پایبند به حجاب و عفاف نباشد. آیا واقعا چنین جامعهای مطلوب شارع است؟ آیا اصلاً چنین جامعهای به تمامه عادل است؟ آیا چنین جامعهای جامعهای مبتنی بر مبانی و گفتمان انقلاب اسلامی و اندیشه امام(ره)است؟ به نظر ما پاسخ این سوال قطعا منفی است.
اصلاً بیایید بحث هویت را-به دلیل اختلافات نظریای که ممکن است پیش آورد- کنار بگذاریم. چرا مقوله حجاب را ذیل ارزش مطلق عدالت قرار نمیدهیم؟ آیا نمیتوان اینگونه به ماجرا نگاه کرد که:
فردیکه با عدم رعایت حجاب قانونی و شرعی به سرمایههای اجتماعی و حدود خانواده(بهعنوان پایه محوری جامعه اسلامی) تجاوز میکند، ظلم اجتماعی مرتکب شده است؟ مسئولی که وظیفه خود را در این حوزه ایفا نمیکند کاری خلاف عدالت انجام نداده است؟ مثلاً آیا مافیای واردات چادر که باعث میشود کشور در این حوزه وابسته بماند و قیمت آن برای مصرفکننده افزایش پیدا کند، از فلان اختلاسگر بانکی اهمیت کمتری دارد؟
پس بنابراین عدالتخواه واقعی عدالتخواهی است که به ترتیب گستردگی، عام البلوی بودن، در نقشه دشمن بودن، میزان اثرگذار بودنش بر لایههای مختلف اجتماعی و… یک ظلم اجتماعی توجه میکند و در عدالتخواهیاش با اولویتبندی به عدالتخواهی میپردازد.
حالا اگر در این مسیر(عدالتخواهی در حوزه مسئله حجاب) گروههای محافظهکاران، یا اصلاحطلبها یا فرصتطلبها و… از یک مسئله اولویتدار اجتماعی سوء استفاده میکنند برای اینکه دیگر مفاسدشان را بپوشانند، چرا باید آن مسئله از اولویت مطالبهگری و فعالیت اجتماعی ما خارج شود؟(مانند همان استدلالی که طیفی از عدالتخواهان درباره ضرورت افشای بیقید و بند مفاسد همه مسئولین و سو استفاده دشمنان از این افشاگری میآورند که: چون دشمن ممکن است از این افشاگری سوءاستفاده کند، دلیل نمیشود که افشاگری نکنیم و اتفاقاً مماشات با این مفاسد است که نظام را تضعیف میکند و آبروی آن را میبرد.)
تاثیر متقابل بیحجابی با عملکرد اقتصادی، سیاسی، دینی و… نظام جمهوری اسلامی بهعنوان یک دلیل مبنایی هم ناصحیح بهنظر میرسد؛ به این معنا که اگر عملکرد مسئولین درست شود مسئله حجاب هم درست میشود. در پاسخ به این گزاره هم میتوان از یک مقایسه استفاده کرد: مقایسه مسئله حجاب با مسئله اصرار جمهوری اسلامی بر حفظ زبان فارسی. ما میبینیم که استفاده از واژگان بیگانه در زبان توده مردم و نمادهای عمومی در حال افزایش است. اما آیا مردم به خاطر اینکه جمهوری اسلامی در این حوزه بد عمل میکند یا دارد از این مسئله دفاع میکند، از سر لجبازی، زبانشان را-که یک هویت هزارساله است- کنار میگذارند و از واژگان بیگانه استفاده میکنند؟ یا عمدتاً تحت تاثیر غربزدگی و مصرف محصولات غربی است که روزبه روز واژگان بیگانه را استعمال میکنند؟ در مسئله حجاب-کموبیش- هم همین رابطه برقرار است. یعنی اینکه مردم به خاطر دفاع جمهوری اسلامی از حجاب، یا عملکرد غلط نظام بدحجاب یا بیحجاب میشوند؟ حجاب مانند زبان فارسی نماد هویت تاریخی و ریشهدار مردم ایران است؛ پس چرا باید زن ایرانی از این هویت تاریخی بگریزد؟ به نظر میرسد مخاطب جامعه ایرانی اکنون زیر فشار گازانبری چند «قشر» به سمت کوچیدن و دور شدن از هویت اصیلش قرار دارد:
قشر اول: بنگاههای رسانهای غربی که با همه توان مالی، انسانی و… در طول ۶۰ سال گذشته و به خصوص در ۳۰ سال اخیر علیه این امر عملیات کردهاند.
قشر دوم: روشنفکرانِ پشتوانه فکری نظام پهلوی(رضاخان و محمدرضا) که در تحمیل خشونتآمیز بیحجابی که اثرات آن تا کنون نیز باقی است، طلیعهداران این حرکت محسوب میشوند.
قشر سوم: روشنفکران غربزده-که وارثان آبایشان محسوب میشوند- با همه ابزارهایشان در هنر و رسانه گفتمان حجاب را به خصوص در سی سال اخیر و در تکمیل پازل طراحی شده آمریکایی بهصورت تئوریک و عملی نفی، طرد، هجو و تمسخر مینمایند.
قشر چهارم: متحجرین ومقدسنمایانی که الگویی غلط در حوزه حجاب را پیگیری میکنند و باز هم کاملکننده نقشهای هستند که قشر اول و سوم برای جامعه ایرانی میکشد.
قشر پنجم: انقلابیونی که مرعوب جو غالب شدند: یا خنثی شدند و سکوت اتخاذ کردند یا آن را نامسئله خواندند و توجه فعالان انقلابی را از آن منصرف کردند(مانند صدرالساداتی، گودرزی، و…)، یا عملاً در خدمت گفتمانهای دیگر درآمدند: مانند زائری، رسانه ملی، و… بگذارید همین مصداق آخری را-صداوسیما- بهعنوان نمونه، بررسی عمیقتری کنیم و نشان بدهیم که چگونه این رسانه هنوز اثرگذار، عملاً در خدمت گفتمان قشر چهارم درآمده است و بهعنوان یک بنگاه تمام عیار ضدحجاب و عفاف عمل کرده است:
در حوزه رسانه ملی علیالدوام افراد و گفتمانهایی چهره شدهاند و ضریب یافتهاند که تناسبی با گفتمان مبنایی عفاف و حجاب انقلاب اسلامی نداشتند و حتی کاملاً خلاف آن بودهاند.
مثلاً بهعنوان یک نمونه میتوان به برنامه عصرجدید اشاره کرد. یکی از برندگان زنی که در عصرجدید بعد از اجرای برنامهاش در دور اول و دوم، با رأی بالای ۳ میلیونی از سمت مردم مواجه شد. تشویق همه داوران را با آب و تاب دریافت کرد و مورد توجه بسیاری از تماشاچیان اتفاقاً محجبه برنامه نیز قرار گرفت. حال این خانم در فضای اینستاگرامیاش کاملاً عدم پایبندیاش به گفتمان حجاب و عفاف را به رخ میکشد و از ابراز این امر هم ابایی ندارد.
یا در بعد دیگر همیشه برایم سوال بوده است که چرا باید ساختار یک برنامه تلویزیونی در جمهوری اسلامی به گونهای باشد که نتوان در آن درباره مسائل مهم اجتماعی مانند حجاب و عفاف گفتگو کرد؟(کما اینکه بسیاری دیگر از مسائل جدی انقلاب اسلامی، معارف دینی و سبک زندگی مسلمان ایرانی هم اساساً در این برنامهها قابلیت طرح شدن ندارند.) بهعنوان نمونه محتوای مطروحه در ۴ برنامه سبک زندگیسازِ پرطرفدارِ رسانهی ملی را با هم مرور میکنیم. برنامههای خندوانه، دورهمی، محله گل و بلبل، عصرجدید.
همه این برنامهها وجوه مشترکی دارند و عمدتاً به صورت پرتکرار به موضوعات واحدی میپردازند:
- دعوت به انجام امور خیریه(به خصوص برای معلولین، سالمندان و…)
- دعوت به حفظ محیط زیست(اعم از گیاهان، حیوانات، آب، جنگل و…)
- درباره آلودگی هوا و ترافیک
- درباره اصول عام اخلاقی مانند مهربانی، دم غنمیت شمردن، راستگویی، و… البته با ذکر مصادیقی محدود از حوزههای فردی
- بدون استثنا حجم زیادی از زنان محجبه در بین تماشاچیان حضور دارند.
- بدون استثنا مهمانان برنامه اغلب کسانی هستند که نسبت به انقلاب اسلامی، مسائل دینی و حتی فرهنگ ملی و بومی هم کمترین نسبت را دارا هستند یا موضعی ندارند.(البته در عصرجدید کمتر و به صورت استثنا در خندوانه)
حالا واقعاً انقلاب اسلامی، معارف اسلامی و وضعیت دینداری در سطوح مختلف هیچ مسئله مهمی برای طرح ندارند؟ این دشمنی با آمریکا که زندگی مردم را تحت تاثیر قرار داده است هیچ اهمیتی ندارد و نباید در یک برنامه پرمخاطب مطرح شود؟
کانه سکولاریسم شدیدی در صداوسیما حاکم است، چرا؟ چون این سنخ مباحث یا باید در بخش معارف، شبکه قرآن، افق و… مطرح شود یا در بخشی خبری که کاملاً بُعد سیاسی پیدا میکند یا نهایتاً دیگر تنها برنامههای گفتگومحور زنده باید این مباحث-که اتفاقاً با روزمره زندگی هم مرتبط هستند- را مطرح کنند. وگرنه برنامههای پرمخاطب سبک زندگیساز، ساختاراً، نمیخواهند و نمیتوانند و البته بهزعم مسئولین صداوسیما نباید به این حوزهها وارد شوند…
و از نظر ما این قشر پنجم هستند که محور اصلی بهوجود آمدن وضعیت کنونی در حوزه حجاب و عفاف هستند.
حکومت آمده است تا کارخانه انسانسازی راه بیندازد. رهبر انقلاب در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن به این مسئله اشاره میکنند:
«چگونه میتوان انسانها را برطبق الگوهای صحیح الهی تربیت کرد؟ یک جواب دارند، آن جواب این است، انبیا می گویند برای ساختن انسان باید محیط متناسب، محیطی که بتواند او را در خود بپروراند، تربیت کرد و بس. انبیا میگویند دانه دانه نمی شود قالب گرفت، کارخانه باید درست کرد. انبیا میگویند اگر بخواهیم ما یکییکی آدمها را درست کنیم، شب میشود و عمر میگذرد؛ جامعه لازم است، نظامی لازم است، باید در منگنه یک نظام، انسانها بهشکل دلخواه ساخته بشوند و بس، فقط همین است و بس.»
اما وقتی ساختارهای اجتماعی همه و همه تولید بیحجابی و بیعفتی میکنند، چه انتظاری است که خروجی آن در عموم مخاطبین عفاف و حجاب باشد؟ بنابراین با توصیه و نصیحت، امربه معروف و نهی از منکر فردی و جمعی، خطبه نمازجمعه و… خالی نمیتوان انتظار تغییر داشت! چون باز هم این روشها هستند که از تولید انبوه کارخانهای رسانه عقب میمانند. به این گزارهها دقت کنید:
- از حدود ۱۰۰ فیلم سینمایی تولیدی در سال بیش از ۹۰ درصد علیه خانواده و عفاف و حجاب یا نهایتاً خنثی است.
- برنامههای پرمخاطب تلویزیونی عمدتاً الگوهای غیرمقید به حجاب شرعی را ترویج میکنند.
- کاندیداهای ریاست جمهوری و… در برابر بی قیدی و بیحجابی مواضعی دوپهلو یا طرفدارانه میگیرند.
- تبلیغات شهری، نمایشگاهی، تلویزیونی مبتنی بر گفتمان عفاف و حیا نیستند.
- نمادها و نشانههای بصری در پوشاک، لوازم خانگی و آرایشی، فضاسازی اماکن تجاری، شهربازیهای، لوازمالتحریر و… مبتنی بر این گفتمان طراحی نمیشوند.
- سازندگان مالها و هایپرهای بزرگ بعضا وابسته به نظام، که ذاتاً ضدعفاف هستند.
- کنسرتها، تئاترها، محتوای موسیقیهای شنیداری و… برخی ذاتا و برخی عرضا مخالف حجب و حیا هستند.
- از میان همه دستگاههای متولی عفاف و حجاب تنها نیروی انتظامی در حوزه امنیتی و سلبی ورود میکند و تازه همین اعمال قانون هم از سوی عمده طیفهای انقلابی، راست، اصلاحطلب و مسئولین دولتی تقبیح و محکوم میشود.
- برخی از خانوادههای مسئولین (به طور مثال نجفی و…) پایبند به عفاف و حجاب نیستند.
- همه اینها به کنار، حجم عظیمی از الگوها و محصولات مرتبط با زن غربی و سبک زندگیاش که از سوی رسانههای جمعی و مجازی پمپاژ میشود. و در این فضا فرد به صورتی غیرارادی به سمت بیحجابی کشیده میشود.
و واقعاً در این میان، تقابل سیاسی با نظام یا بد عمل کردن مدافعین حجاب یا گشت ارشاد یا خطبه یک امام جمعه و… نهایتاً ممکن است این فرآیند را کمی تشدید کند و گرنه جریان غالب و فراگیر و همهگیر، بر اساس همان مکانیسم اثرگذاری حکومت عمل میکند. بنابراین کسانی یا جریاناتی که بر این محورها دست میگذارند و به آن ضریب میدهند خودآگاه یا ناخودآگاه مخاطب را دچار اشتباه میکنند.
و در این فضا وقتی حکومت خود به دلایل مختلفی از جمله این استدلال که چون حکومت دچار فساد است یا مردم دچار مشکل اقتصادی هستند، پس بیاییم از یک ظلم بزرگ اجتماعی آشکار دیگر بگذریم، و عملاً چه در بخش ایجابی(به جز قانون گذاری کلان) و چه در بخش سلبی(به جز نیروی انتظامی و اخیراً قوه قضاییه و برخی ائمه جمعه) این مسئله را از دستور کار سیاستگذاری جمهوری اسلامی خارج کنیم. حتی طیف انقلابی هم با این تحلیل که رهبری انقلاب هم به حجاب بهعنوان اولویت نمینگرند، پس از دستور کار باید خارج شود هم در این دایره گفتمانی قرار میگیرند. بنابراین این موارد پالسهای جدی در حوزه عفاف و حجاب به مخاطب میدهند که بسیار موثرتر از هر امر دیگر عمل میکند.
تازه این موارد را کنار این نکته قرار دهیم که وقتی بحث از زن هم مطرح میشود در عرصه عمومی، تحت تاثیر ادبیات قوی فمنیستی عمدتاً درباره نفی نقش مادری، تمسخر پرهیز از رابطه با نامحرم، برابری دیه، حق حضور در ورزشگاه و لزوم اختلاط و… سخن گفته میشود.
حالا شما خود را به جای یک زن عادی قرار دهید که با این فضا مواجه است. بگذارید من حدس بزنم که زن ایرانی اینگونه فضای میدانی را خوانش میکند:
«علی القاعده آنچه مورد پذیرش جمهوری اسلامی است، همین الگوست. چون بهجز برخی افراد و جریانات محدود و منزوی، کسی نسبت به مسئله عفاف و حجاب واکنشی ندارد. و همه دالهای حکومتی و ارزشی در این حوزه اتفاقاً خلاف این گفتمان را تأیید میکنند.»
حال باید پرسید دقیقاً در چه زمانی حجاب و عفاف در اولویت نهادهای حاکمیتی قرار داشته است؟
برای وزارت ارتباطات مهم است؟ برای وزارت صمت؟ برای صداوسیما؟ برای ارشاد اسلامی؟ برای سازمان تبلیغات اسلامی؟ برای وزارت بهداشت؟ برای آموزش عالی و آموزش و پرورش؟ برای روزنامهها؟ برای شهرداریها و مدیریت فرهنگی شهرها؟ برای قوه قضاییه؟ برای قوه مقننه؟ برای وزارت کشور؟ برای هنرمندان؟ برای اساتید و معملین؟ دقیقاً به جز نیروی انتظامی و برخی ائمه جمعه و مداحان و سخنرانها و تعداد قلیلی نهاد مردمی و مبلغین روحانی برای چه کسی در این کشور حجاب و عفاف اولویت بوده است؟ یا عملیات ویژهای در این حوزه طراحی کرده است؟ هرکس گزارش شفافی دارد ارائه کند!(حتی نسبت اجرای قانون مفصل و مطول عفاف و حجاب هم هیچکسی دغدغه ندارد و کسی گزارشی نمیخواهد، همیشه با این بهانه که قوانین مهمتری برای بازخواست وجود دارند!)
گویی اغلب مسئولین جمهوری اسلامی نسبت به این مسئله سپر انداختهاند، اگر خود عامدانه یا جاهلانه به تشدید این وضعیت دامن نزده باشند!
من به تناسب فعالیتی که در مجموعه بسیج دارم با بسیاری از پایگاههای بسیج در سراسر کشور مواجه هستم. یکی از سرفصلهایی که در سالهای اخیر به آنها آموزش دادهام بحث مسئلهشناسی و مسئلهسازی است. بارها به آنها تاکید کردهام که بسیجی باید به مهمترین مسائل جامعه محلیاش پاسخ بدهد تا بتواند آحاد مردم را پای کار انقلاب و مسائلش بیاورد و مسائل اقتصادی یکی از این مسائل است. اما میدیدم که آنچه واقعاً در کف پایگاههای بسیج به عنوان مسئله فهم میشود الان رابطه دختر و پسر و اثرپذیری نوجوانان بهخصوص دختران از الگوهای رایج ملی و بینالمللی زن در این حوزه است. درست است که حزباللهی در مقابله با مفسدین اقتصادی و مفاسد حکومتی عقب مانده است و مدتها به خاطر جو سنگین محافظهکاران ساکت بوده است، اما اکنون که به خودآگاهی رسیده و به دنبال جبران مافات است، نباید دوباره دچار عقبماندگی در مسئله حجاب شود. مسئلهای که ممکن است ده سال دیگر باز جبهه انقلابی پشت دستش را بگزد که چرا فرصت را از دست داده است؟ مسئله بیعدالتی اقتصادی اگر حیات حکومت را تهدید میکند، مسئله حجاب نسل و حرث را در معرض نابودی قرار میدهد. حجاب وقتی نامسئله است که به عنوان اسلام مناسک میان تهی و نشریفاتی یا آلت دست جریانات سیاسی بودن قرار بگیرد. اما حجاب حتماً مسئله است؛ زمانی که حفظ اسلام و روحیه انقلابی به عنوان هویت اصیل اجتماعی بدان وابسته باشد. در این صورت همانطور که تلاش میکنیم و به راهحل های جدیدی در حوزه مقابله با مفاسد اقتصادی میرسیم، کارگاه ژورنالیسم تحقیقی برگزار میکنیم، همه فضای مجازی را سرخط آن میکنیم و بر عملکرد دستگاههای مسئول در این حوزه اثر میگذاریم، مستند میسازیم و… باید درباره مسئله عفاف و حجاب هم همین رویهها را در پیش بگیریم، یا لااقل افراد و جریاناتی را که با توجه و اعتقاد به ضرورت تقابل با مفاسد اقتصادی، در حوزه عفاف و حجاب هم کاری انجام میدهند تخطئه و تخریب نکنیم و به صورت جبههای از آنها حمایت کنیم یا با برخورد اصلاحگرانه تعالیشان دهیم.
دیدگاهتان را بنویسید