بهگزارش «ایام»، متن پیشرو نوشتاری از علیاصغر مرتضاییراد؛ فعال فرهنگی با موضوع «تأملی بر چگونگی حذف زن از صفحات تاریخ ایران و انقلاب» است که به بهانه سالگرد قیام گوهرشاد و روز عفاف و حجاب نوشته شده است.
قصه تاریخ برای ما قصه پرغصه سانسورهاست. سانسورهایی از جنس ندانم کاری یا غرضورزی و نفوذ فرهنگی. آنچه که اکثر ما از تاریخ کشورمان میدانیم خلاصه میشود در صفحات کتابهای تاریخ مدرسه. این که تخت جمشید کِی و توسط کدام سلسله ساخته شد؛ آقا محمدخان که بود و چه کرد؛ نهضت ملی شدن صنعت نفت از کِی آغاز گردید و… . نگاهی که شاید بهتر باشد اسمش را بگذاریم نگاه تاریخکاتوری؛ ملغمهای کاریکاتوری از تاریخ. چرا کاریکاتوری، چون اولاً قریب به اتفاقش تاریخ سیاسی است و ما کمتر از حوزههای دیگری چون فرهنگ، هنر، اقتصاد و… در آن میبینیم. ثانیاً همه از زبان نخبگان نقل شده است؛ درست برخلاف نگرش امام خمینی که در نامهاش خطاب به سید حمید روحانی میخواهد تاریخ انقلاب را به روایت تودههای مردم که هیچ منفعتی در ذکر ناصحیح تاریخ ندارند نقل کند. ثالثاً قسمتهای مهمی از این تاریخ بهصورت مغرضانه یا جاهلانه سانسور شده است. رابعاً در ذکر آن صرفاً به صحنههای ظاهری پرداخته شده و هرگز خبری از پشت صحنهها نیست در حالی که در بسیاری موارد پشت صحنهها هستند که خالقان اصلی صحنهاند. اما در این وانفسای تاریخنگاری، مظلومترین گروه، زنان هستند. گروهی که حتی از همین کاریکاتور کج و کوله هم سهمی عایدشان نشده است. برای این که به نگاه فمنیستی متهم نشوم شما را ارجاع میدهم به حافظه تاریخیتان از کتابهای تاریخ مدرسه، از ابتدایی تا پیش دانشگاهی؛ چند مورد به ذهنتان میآید که اشارهای به زنان یا نقششان در تاریخ باشد؟ بنده تنها چیزی که به خاطر دارم اشارهای به خانم گوهرشاد است که آن هم از صدقه سری پرداختن به اقدامات جناب همسرش جناب شاهرخ اسمش در کتابهای تاریخمان امده است!
گوهرشاد، همسر شاهرخ یا یک قیام مذهبی؟!
شاید بگویید خب زنان نقش اول هیچ قصه یا ماجرای تاریخی نبودند که ما بخواهیم به آنها بپردازیم. با این پاسخ به شما میگویم که به جرگه سانسورچیهای تاریخ یا همان تاریخکاتوریستها خوش آمدید. اجازه دهید با چند مثال به پاسختان پاسخ بدهم. قیام گوهرشاد؛ تصویری مبهم از آن در ذهنهایمان هست. واقعه سرتاسر درام و هویتساز که اگر از زیر دست تاریخکاتوریستها رد نشده بود تا الان باید هزاران اثر هنری و فیلم و سریال از روی آن ساخته میشد. از بس که ماجرای این قیام و اتفاقات قبل و پس از آن در تاریخ جهان بینظیر است. فقط گوشهای از آن را اگر بخواهم اشاره کنم اینکه آیا تا کنون شنیدهاید که بسیاری از زنان مسلمان ایرانی در دوران پیش از قیام گوهرشاد یعنی در اوج دوران کشف حجاب رضاخانی، برای حفظ حجاب و دینشان به مدت ۷ سال از خانههایشان بیرون نیامدهاند و خیلیها در همان خانهها دق کردهاند. این در حالی است که زنان در آن دوران مجبور بودهاند برای رفع برخی از نیازهایشان من جمله استحمام، به حمامهای عمومی مراجعه کنند. درست در همین دوران است که دربهای مخفی بین دیوار حیاط خانهها ایجاد میشود تا زنان از تنهایی نجات پیدا کنند و بتوانند بدون این که وارد کوچه بشوند به خانه دیگران بروند. فارغ از ظرفیت دراماتیک ماجرا که قابلیت پردازش به شدت بالای سینمایی و داستانی دارد، اگر به ابعاد هویتساز این برهه تاریخساز پرداخته بودیم، شاید اکنون حداقل در بحث حجاب این قدر مشکل نداشتیم. اگر ما در این چند دهه روی این واقعه هویتساز کار کرده بودیم و زنان قهرمان آن دوران را که علیه “بی حجابی اجباری” قیام کردند را به نسلهای مختلف معرفی میکردیم الان مجبور نبودیم به اعتراضات علیه “حجاب اجباری” پاسخ سلبی بدهیم.
زنان چرخ جنگ را چرخاندند
نمونه معاصر و قریب به ذهنتر از سانسور نقش هویتساز زنان را می توان در زنان پشت جبهه جستجو کرد. ما در سال ۶۱ و در حالی که مملکت تازه از شرّ حکوت پهلوی خلاص شده و مشغول ساختارسازی است درگیر جنگی میشویم که یک طرف آن دنیا است و یک طرف آن ما. این شرایط را اضافه کنید به تحریمهای اقتصادی بیسابقهای که در آن زمان علیه ایران اعمال شده است. جنگ و تحریم بهصورت همزمان آن هم علیه کشوری که هنوز بعد از انقلاب در و تختهاش روی هم جور نشده. با این شرایط به نظرتان چه کسی و چگونه میتواند اقتصاد جنگ را مدیریت و پشتیبانی کند؟ شاید پاسخ تعجبآور باشد، اما بخش عظیمی از پشتیبانی جنگ ما توسط زنان جهادی صورت گرفته است. زنانی که بخش مهمی از لباس، خوراک و مایحتاج رزمندگان را با سیستمی کاملاً مردمی و در بسیاری از موارد زنانه تدارک میدیدهاند. هر کسی آنچه در وسعش بوده به میدان میآورده، آنهایی که سر و زبانی داشتهاند از این محل به آن محل رفته و در جلسات خانگی و مساجد کمک جمع میکردهاند، آنهایی که معلم بودند دانش آموزان را برای تهیه کمک به خط میکردند، آنهایی هم که فنی بلد بودند به دیگران آموزش میدادند تا بهصورت یک تعاونی خودجوش عظیم مایحتاج جبهه فراهم شود. حتی این ما یحتاج فقط به خوراک و پوشاک هم خلاصه نمیشد، بسیاری از ماشین آلات و ادوات جنگی نیز با همین کمکهای مردمی که زنان جمع آوری کرده بودند خریداری میگردید.
بهترین دفاع حمله است
این دو مورد تنها دو نمونه از سانسورهای بزرگ تاریخ است که در حق زنان صورت گرفته و نمونههای به روزتری هم در حوزههایی چون پیشرفت، ورزش، هنر و… داریم که تاکنون به آنها پرداخته نشده. نمونههایی که تقریباً هر چهار عاملی که در قسمت اول به آنها اشاره شد در حذف آنها از تاریخ دخیل بوده است. یعنی هم مربوط به پشت صحنهها میشدند، هم روایتشان روایتی مردمی بوده و نه نخبگانی، هم بهصورت عامدانه یا جاهلانه سانسور شدهاند و هم اینکه روایتشان یک روایت سیاسی نبوده است. البته هنوز هم دیر نشده است و ما اگر به دنبال حل بحرانها در حوزه زنان هستیم بایستی دست به کار شویم و برای زنان امروزمان با استفاده از همین تاریخ هویتسازی کنیم. کاری که غرب سال هاست در حوزه زن و خانواده دارد انجام میدهد، آنها حتی برای بحث سادهای مثل گرفتن کودک از دستشویی هم برای زنان و خانوادهها الگوسازی کرده و محصول تولید میکنند اما ما هنوز در حال پاسخ به شبهات زنان در حوزه حجاب هستیم. این در حالی است که از منظر رهبر انقلاب و بزرگانی چون شهید مطهری در حوزه زنان ما نباید در مقام دفاع قرار بگیریم، بلکه ما باید حمله بکنیم و غرب باید دفاع بکند، و البته چه کسی هست که منکر این شود که به قول فوتبالی ها بهترین دفاع همیشه حمله است.
دیدگاهتان را بنویسید